جذابیت های فیزیک مطالب علمی جذاب در مورد فیزیک كهكشان NGC 6217 كهكشان NGC 6217 در واقع اولين تصويري است كه پس از تعميرات و بهبود تجهيزات هابل توسط اين تلسكوپ به ثبت رسيده است. تصوير اين كهكشان كه در فاصله 6 ميليون سال نوري از زمين قرار گرفته به واسطه آزمايش دوربين جديد هابل به ثبت رسيده است. NGC 6302 يا سحابي پروانه اي به گزارش مهر، اين پديده كيهاني شباهت بسيار زيادي به پروانه اي زيبا دارد اما در واقع آنچه اين سحابي به نام سحابي پروانه اي را به پروانه شبيه كرده است حجم عظيمي از گازهاي آشفته است كه تا حرارت 36 هزار درجه فارنهايت داغ شده اند و در سرعتي بيش از 965 هزار و 606 كيلومتر بر ساعت در حال درنورديدن فضا هستند. سرعتي كه براي سفر از زمين به ماه در 24 دقيقه كافي خواهد بود. ستاره اي در حال مرگ نيز در مركز اين سحابي قرار گرفته است. ستارگان خوشه ستاره اي امگا اين تصوير شگفت انگيز از ديگر تصاوير جديدي است كه هابل با تمركز بر روي مركز خوشه ستاره اي امگا به ثبت رسانده است اين خوشه با عمري در حدود 10 تا 12 بيليون سال داراي بيش از 10 ميليون ستاره است و در فصله 16 هزار سال نوري از زمين قرار دارد. به گزارش مهر، ستاره هاي سفيد يا زرد در اين تصوير ستاره هايي جوان در ابعاد خورشيد هستند، ستاره هاي نارنجي رنگ نيز ستاره هايي رو به مرگ هستند كه در حال از دست دادن سوخت خود هستند. همچنين ستاره هاي قرمز رنگ در اين تصوير اجرامي هستند كه تمامي سوخت خود را از دست داده اند و به اجرامي قرمز رنگ و عظيم با ابعادي چند برابر خورشيد تبديل شده اند. بر اساس گزارش بي بي سي، ستاره هاي آبي رنگ در نهايت نشان دهنده ستاره هايي هستند كه تقريبا مرده اند و در تلاشند با سوزاندن هليوم طول عمر خود را افزايش دهند. سازمان ناسا در سال 1984 ماهواره وستار را طی ماموریتی خطرناک به زمین بازگرداند. طی این ماموریت فضانوردی به صورت آزادانه از دیسکاوری جدا شده و خود را به ماهواره در حال گردش وستار رساند.
در سال 1984، در ارتفاعی زیاد از سطح زمین یک فضانورد موفق شد ماهواره ای را در آغوش بگیرد تا با اتصال ابزار کنترلی آن را به زمین بازگرداند. فضانورد دال گاردنر با استفاده از یک دستگاه مانور تک نفره به صورت آزادانه در فضا پرواز کرده و خود را به ماهواره در حال چرخش وستار 6 رساند تا ابزار کنترلی را به آن وصل کند. این ماهواره مخابراتی به دلیل نقصی که در راکت پرتاب آن به وجود آمد توانایی دسترسی به مدار در نظر گرفته شده را از دست داد. فضانورد معلق در فضا برای دستیابی به ماهواره وستار این ماهواره به همراه ماهواره Palapa- B2 با کمک فضانوردان به شاتل دیسکاوری انتقال داده شده و به زمین بازگردانده شدند و در نهایت پس از ترمیم و تعمیر به فروش رسیدند.
سلام.شما حتما وقتی این مسئله رو دیدید میگید که وزن هر 2 شون برابر هست و یا وزن آهن بیشتره.ولی هیچ یک از این ها درست نیست و وزن پنبه بیشتره. اگه باور نمیکنید پایین رو بخونید:
بر خلاف تصور ما که میگیم کیلوگرم واحد وزن هست,کیلوگرم واحد وزن نیست بلکه واحد جرم هست و نیوتون واحد وزن.حالا وزن یک جسم برابر است با : جرم جسم* 9.8 و وزن اصلی اون برابر است با: جرم جسم*9.8 + جرم هوای هم حجم جسم * 9.8. پس از اینجا نتیجه میگیریم که وزن اصلی پنبه بیشتر از وزن اصلی آهن هست چون حجم بیشتری داره. داستان بازگشت اشیای ناشناخته در آسمان ایران در حالی دوباره زمزمه می شود که به باور اختر شناسان، ما با نزدیکترین ستاره 7/4 سال نوری فاصله داریم و موجودات فضایی برای رسیدن به ما چهار سال و نیم زمان نیاز دارند. برای خواندن کامل مطلب به ادامه ی مطلب رجوع کنید. رویت اشیاء نورانی در آسمان کشور به اوایل سال 1383 برمی گردد. اولین گزارشها از مناطق مرزن آباد و سپس بابل و مشکین شهر ارسال شد. این گزارشها از مشاهده گویهای نورانی خبر می دادند که موجبات ترس و نگرانی اهالی را فراهم کرده بود. پیرو این گزارشها اظهار نظرهای متفاوتی از سوی مقامات بلند پایه کشور تا شهروندان عادی در مورد این پدیده بیان می شد. این ماجرا به تدریج به سایر شهرها سرایت کرد و در مناطقی چون مشکین شهر، اردبیل، گنبد کاووس، تبریز، اراک، اشنویه، سنندج، مناطق مرزی اهواز و اصفهان گزارشهایی از مشاهده اشیای ناشناخته در آسمان مخابره شد. این ماجرا هر سال در فصول خاصی ادامه دارد. اما این اشیای نورانی چه هستند؟ آیا موجودات فرازمینی قصد ارتباط با موجودات زمینی را دارند؟ آیا باید داستانهای مربوط به UFO ها را باور کرد؟ تلاش انسان برای پیدا کردن موجودات فرازمینی نخستین جرقه در زمینه کشف هوش فرازمینی یا موجودات فرازمینی و امکان برقراری ارتباط با تمدنی دیگر در مقاله ای در نشریه "نیچر" از سوی دو دانشمند مطرح شد. آنها در این مقاله این موضوع را به طور جدی مطرح کردند که اگر در نقاط دیگر کیهان موجودات هوشمندی وجود داشته باشند و مجهزبه تجهیزاتی همانند آنچه ما در اختیار داریم٬ باشند، خواهند توانست سیگنالهای رادیویی ما را دریافت کنند و یا اگر پیامی مخابره کرده باشند بی شک می توان از راه بسیار دور سیگنالهای رادیویی آنها را دریافت و تقویت کرد. از نظر آنها این ارتباط بسیار دور رادیویی امکانپذیر بود. انتشار این مقاله باعث شد تا در سال ۱۹۵۹ پروژه "ازما 1" آغاز شود. "ازما" یک پروژه استراق سمع بود و در طی آن "فرانک دریک" با رادیو تلسکوپ ٨٥ فوتی در رصدخانه ملی در "گرین بنگ" فعالیتهای خود را با مطالعه بر روی دو ستاره آغاز کرد. این پایان کار نبود بلکه تلاشهای "دریکگ آغازگر راهی شد که بعدها "ساگان" یکی از دانشمندان ناسا و از پیشگامان اکتشافات فضایی بدون سرنشین سفینه های وایکینگ را واداشت تا پروژه دیگری را در این زمینه تعریف کند. "ساگان" در هنگام انجام آزمایشهای خود بارها و بارها به سیگنالهای مشکوکی برخورد کرد. امری که تاکنون نیز ادامه دارد و هیچ کدام از آنها مورد تایید قرار نگرقته اند. اما بدون تردید دریافت این دست سیگنالهای رادیویی دانشمندان را به مراتب آماده کرد تا با مواجه با سیگنالهای ناشناخته درصدد پاسخ برآیند. اما به راستی موجودات فرازمینی وجود دارند؟ پاسخ این سئوال را "دریک" با ارائه معادله ای معروف به "معادله فرانک دریک" داده است. هر چند بیشتر متغیرهای این معادله بر اساس حدس و گمان است ولی با وارد کردن مقادیر متغیرها می توان به تصویر جالبی دست یافت. ادامه مطلب ... 6 تصویر برتر علمی/ انفجار فضایی و نقشهای که نشان میدهد زمین کوچک استبا توجه به اتمام سال 2009 میلادی در گزارش تصویری قاب دانش این هفته خبرگزاری مهر گزیده ای از چند تصویر علمی برتر و جذاب نشریات مختلف ارائه شده است.
نشریه نیوساینتیست در میان گزیده های علمی سال 2009 تصویری از انفجار عظیم و سبز ابرنواختری را قرار داده که به فاصله کمی پس از انفجار به ثبت رسیده است. انرژی آزاد شده از این انفجار بزرگ برابر 10 به توان 27 بمب هیدروژنی است که هر یک از این بمبها برابر 10 مگاتن TNT هستند. انفجار سبز ابرنواختری نوع Iaانرژی آزاد شده از این انفجار به اندازه ای عظیم است که ابرنواختران نوع Ia را به
کلاه آرامبخش بازیهای ویدئویی (تصویر از نشریه تلگراف) ابزار PediSedate از عجیب ترین ابداعات سال 2009 است که این ابزار می تواند با جریان دادن گاز بیهوشی اکسید نیتروس از میان سرپوش در هنگام انجام بازیهای ویدئویی کودکان را آرام کند
بتون شفاف (ابداعات عجیب - تصویر از تلگراف) بتون شفاف توسط دانشمندان مجاری ابداع شده است. این بتون از فیبرهای نوری انباشته شده که از یک سو قطعه ای که به بتون آغشته شده است به سوی دیگر کشیده شده و باعث شفاف شدن سطح بتونی می شوند
نقشه ای که ثابت می کند زمین کوچک است این نقشه که در تصاویر برتر 2009 نشریه نیوساینتیست قرار دارد نشان می دهد برای دسترسی به دورترین
روباتهای عظیم الجثه انسان نمای نگهبان (تصویر از گیزمودو) روباتهای عظیم الجثه انسان نمای نگهبان که در منطقه Kominternovsky اکراین قرار دارند از خودروهای فرسوده ساخته شده و به عنوان علامت و نشانه ای برای یافتن مسیر و خطوط مرزی در اکراین مورد استفاده قرار گرفته اند
شعله شمع در خلا (تصویر از نیوساینتیست) مطالعه بر روی پدیده های مختلف از جمله احتراق در شرایط خلا اطلاعات ارزشمندی را در رابطه با فیزیک بنیادی ارائه کرده است که منجر به ابداع فناوریهای ضد احتراقی برای ماموریتهای آینده فضایی می شود. در این آزمایش نشان داده شده که شعله شمع در خلا نسبت به شعله بر روی زمین گردتر و کم حرارت تر است يك ژئوفيزيكدان روسي مدعي كشف راز «مثلث برمودا» شد
يك دانشمند ژئوفيزيك ساكن شهر وارونژ روسيه مدعي كشف علت طبيعي روي دادن حوادث ناگوار در منطقه «مثلث برمودا» شد. «ولاديسلاو بوكريف» در اين زمينه گفت: ويژگي عجيب مثلث برمودا توسط طبيعت برنامهريزي شده است كه يكي از شعبات جريانات گرم گلفاستريم، با گردش در جهت عقربه هاي ساعت در منطقه درياي «سارگاسوف»، با جهش در ساحل فلوريدا به سمت عرض شمالي بالا روي مي دهد. اين حركت به ياد آورنده پرتاب كننده ديسكي مي باشد كه در آغاز خود مي چرخد و تنها در لحظه اي كه بالاترين سرعت زاويهيي را بدست آورد، ديسك را به جلو پرتاب مي كند. برمودا، گودالي مستقل و عظيم است. جريانات حلقهيي آن، مشروط به اشكال خطوط ساحلي و عمق كم آن است كه تا 26 متر مي باشد. به نظر وي وجود ميكرو و ماكرو گودال هايي در اين منطقه، مولد آشفتگي هاي جاذبهيي و مغناطيسي مي باشد كه در نتيجه آن دستگاه ها از كار افتاده و ارگانيزم انسان سنگينياي را تحمل مي كند كه گاهي مرگبار است. وي مي گويد: از آنجايي كه در اين منطقه، گردش آب در جهت عقربههاي ساعت است، برمودا همانند گرداب اشيا را به سمت خود مي كشد، يعني بردار جاذبه به سمت عمق دريا و مركز زمين است. به گفته اين دانشمند روسي، برمودا براي وسايط نقليه هوايي و دريايي تنها در زمان وقوع جزر در دريا خطرناك است. در اين فاز، ابتدا گودال هاي آبي و پس از آن گودال هاي هوايي پديدار مي شوند. اين وضعيت همانند فنجاني است كه به طور ناگهاني انتهاي آن را باز كنند. آب به سمت شكاف حركت مي كند و حركتي گردشي به خود مي گيرد و در امتداد خود، جريان هوايي را مي راند. اين دانشمند ژئوفيزيك روسيه مي افزايد: با دانستن فاز جريان مد و ويژگي تشكيل جريانات، مي توان روشي را ايجاد كرد كه وقوع حادثه را در اين مثلث ناآرام، همچنين در ساير نقاط خطرناك جهان هشدار دهد. سازمان فضایی اروپا تصاویر شگفتانگیزی از کهکشان مارپیچی گرداب (M51) مخابره کرد
به گزارش بیبی سی این تصاویر ترکیبی از تصاویر ارسالی رصدخانه فضایی هرشل وتلسکوپ هابل است. تصاویر ارسالی حاصل نگارش امواج مرئی و فروسرخ گسیل شده از این کهکشان است. کهکشان گرداب یا Whirpool 35 میلیون سال نوری از کره زمین فاصله دارد. پرفسور دیوید ساوثوود، مدیر مرکز اکتشافات علمی و رباتیک سازمان فضایی اروپا (ESA) میگوید: "تصاویر هرشل شگفتانگیرند و دقت بالایی از تصاویر گرداب را در اختیارمان قرار میدهد. نقاط قرمز محل تولد و شکلگیری ستارهها هستند." این اولین تصاویر ارسالی رصدخانه فضایی هرشل است. هرشل 14 ژوئن 2009 به فضا پرتاب شد و هماکنون در فاز راهاندازی مأموریت خود قرار دارد و دارای بزرگترین آینه فروسرخ ستارهشناسی جهان است. این رصدخانه تصاویر با طولموجهایی از 55 تا 672 میکرون را دریافت میکند و هرقدر که این طولموج کوتاهتر باشد دقت تصویر بالاتر میرود. + نوشته شده در پنجشنبه یازدهم تیر 1388ساعت
اندکی نوبلشناسی داستان را به احتمال زیاد شنیدهاید؛ آلفرد نوبل سوئدی - که در جوانی شیمیدان متبحری بود - بعد از مدتها کار روی نیتروگلیسیرین و خواص انفجاری آن، در سال ۱۸۶۷ دینامیت را کشف و آن را به نام خود ثبت کرد. این اختراع در مدت زمان کوتاهی، یک ثروت افسانهای برای او جمع کرد اما کشف بزرگ نوبل، برخلاف هدف و نیت صلحطلبانه او، در جنگ و ویرانی هم به کار گرفته شد و همین باعث عذاب وجدان نوبل شد. برای همین یک سال پیش از مرگش - در سال1895 - وصیت کرد تمام ثروتش و عواید ناشی از سرمایهگذاری آن وقف اهدای جایزه به افرادی شود که بیشترین فایده را به بشریت میرسانند. طبق نظر او، جایزه به طور برابر در 5 رشته فیزیک، شیمی، پزشکی و فیزیولوژی، ادبیات و صلح اهدا میشود. اولین دوره اهدای جوایز نوبل، 5 سال بعد از مرگ او و در سال1901 انجام شد و از آن زمان، مراسم اهدای جوایز به طور منظم در ساعت 4:30 بعدازظهر روز 10 دسامبر هر سال در ساختمان «خانه کنسرت» استکهلم و در حضور خانواده سلطنتی سوئد برگزار شده است. البته مراسم اهدای جایزه صلح استثنائا به صورت همزمان در دانشگاه اسلو، پایتخت نروژ اجرا میشود. برنده جوایز فیزیک و شیمی را فرهنگستان سلطنتی علوم سوئد، برنده پزشکی یا فیزیولوژی را انستیتو کارولینسکای استکهلم، برنده ادبیات را فرهنگستان سوئد و برنده جایزه صلح را گروهی از نمایندگان مجلس نروژ انتخاب میکنند. انتخاب برندگان جایزه، مسیر طولانی، سخت و پیچیدهای دارد و همین یکی از دلایل اعتبار آن است. مبلغ جایزه در هر رشته در حال حاضر حدود 10 میلیون کرون سوئد، کمی بیشتر از یک میلیون یورو (برابر با 5/1 میلیون دلار) است.
چرا نوبل ریاضی نداریم؟ هر ساله جایزه نوبل را به عنوان معتبرترین ـ یا حداقل باپرستیژترین ـ جایزه علمی دنیا به برگزیدههای 6 زیرمجموعه فیزیک، شیمی، پزشکی و فیزیولوژی، ادبیات، صلح و اقتصاد اهدا میکنند. این وسط، جای ریاضیات خالی است. چرا؟ آلفرد نوبل در وصیتش شخصا 5 رشته اولیه برنده جایزه را مشخص کرده بود (اقتصاد بعدا و به یادبود نوبل از سال 1969 توسط بانک مرکزی سوئد وارد فهرست رشتههای مورد ارزیابی شد). چرا نوبل بیخیال ریاضی شده بود؟ محققان و مورخان برای این سؤال تاریخی، چند جواب در چنته دارند. نوبل آرزو کرده بود جایزه به اختراعات، ابداعات و پیشرفتهایی تعلق بگیرد که تاثیری قابل مشاهده در زندگی انسانها داشته باشند. نوبل یک مهندس و صنعتگر بود و احتمالا نظرش بیشتر معطوف به حوزههای عملی بود و برای همین، از ریاضیات ـ که بیشتر به عنوان یک دانش نظری شناخته میشود ـ صرفنظر کرد. دلیل احتمالی دیگر این است که در زمان نوبل، از قبل یک جایزه برای ریاضیدانها در سوئد وجود داشته. گوستا میتاگ در اواخر قرن نوزدهم ریاضیدان سرشناسی در استکهلم بود؛ او توانسته بود پادشاه وقت سوئد را راضی کند تا جایزهای به ریاضیدانهای معروف آن زمان اروپا مثل هرمیت و پوانکاره بدهد. شاید نوبل بهتر دیده حالا که جایزهای برای ریاضی وجود دارد، ثروتش را وقف قدردانی از فعالان سایر رشتهها ـ که در آن زمان سرشان بیکلاه بود ـ بکند. مثل خیلی از موارد مشابه، در این میان یک جواب افسانهای هم شنیده میشود؛ بعضیها میگویند نوبل، ریاضیدانها را از ارثاش محروم کرد چون یک ریاضیدان، دختر محبوب او را اغوا کرد و از چنگش درآورد. نوبل در طول عمرش هرگز ازدواج نکرد. هیچ منبع معتبری این داستان را تایید نمیکند. البته ریاضیات هم جوایز معتبری برای خودش دارد. از «مدال فیلدز» معمولا به عنوان معادل جایزه نوبل در ریاضی اسم برده میشود. این جایزه هر 4 سال یک بار به یک ریاضیدان برجسته زیر 40 سال اهدا میشود. «جایزه کرافورد» هم از سال 1982 توسط آکادمی سلطنتی سوئد هر ساله به یکی از رشتههای بینصیب از نوبل، از جمله ریاضیات داده میشود. جوایز معتبر دیگری هم در حوزه ریاضیات وجود دارند، اما بیتعارف، هیچکدام جای خالی نوبل ریاضی را پر نمیکنند. برگرفته از: همشهری آنلاین فایلی که پیش رو دارید متن سخنرانی «ریچارد فاینمن» فیزیکدان نامی معاصر است که در هنگام دریافت جایزه ی نوبل فیزیک در سال 1965 میلادی در میان جمعی از دانشمندان ایراد کرده است. فاینمن و همکارانش، «جولین شوینگر» از آمریکا و «سین ایتیروتومونگا» از ژاپن، به خاطر ایجاد اولین یگانگی موفقیت آمیزِ نسبیت خاص و مکانیک کوانتومی موفق به دریافت این جایزه گشتند. این نظریه که «الکترودینامیک کوانتومی (QED)» نام دارد، برحسب معیارهای امروزی در عرصه ی کوچکی سهم داشت و تنها برهم کنش های فوتون و الکترون را مورد بررسی قرار می داد (نیروهای هسته ای قوی و ضعیف و به طریق اولی گرانی را شامل نمی شد). اما این اکتشاف که پس از سال ها ناامیدی به ثمر رسید، اولین پیشرفت اساسی در زمینه ی یگانگی نسبیت خاص و مکانیک کوانتومی بود. فاینمن فیزیکدان شوخ طبعی بود و از شیرین کاری های او باز کردن در گاوصندوق ها بود که در این کار مهارت خارق العاده ای داشت! همچنین او به خاطر توانایی اش در انتقال مفاهیم پیچیده ی فیزیک به زبان ساده به دانشجویان مشهور است. وی در سخنرانی اش درباره ی این سؤال که «علم چیست؟» و حواشی آن صحبت می کند و سعی کرده است که ذات علم را توصیف کند. برای خواندن متن سخنرانی روی ادامه ی مطلب کلیک کنید. ادامه مطلب ... پنجمین کنفرانس سالوی که در اکتبر 1927 / مهر 1306 در بروکسل بلژیک برگزار شد، میزبان بزرگترین فیزیکدانان آن روزگار بود و عکس دستهجمعی این گروه، مشهورترین عکس دنیای فیزیک لقب گرفته است. موسسه بینالمللی فیزیک و شیمی سالوی (Solvay) در سال 1912 در بروکسل بلژیک و پس از برگزاری نخستین کنفرانس بینالمللی سالوی در 1911 تاسیس شد. این موسسه در نیمه اول قرن بیستم بسیار مشهور بود و کنفرانسهای بینالمللی آن که هر چند سال یکبار برگزار میشد، شاهد دستاوردهای بسیار بزرگی بود. مشهورترین این کنفرانسها، پنجمین کنفرانس سالوی بود که در اکتبر 1927 / مهر 1306 با موضوع الکترونها و پروتونها برگزار شد. از 29 نفر فیزیکدان حاضر در کنفرانس، 17 نفر برنده جایزه نوبل شده بودند (یا در سالهای بعد از کنفرانس برنده این جایزه شدند). موضوع این کنفرانس، بحث و بررسی در مورد نظریه کوانتومی بود که بهتازگی ارایه شده بود و اصل عدمقطعیت هایزنبرگ به موضوع بحث داغ بین آلبرت اینشتین و نیلز بوهر تبدیل شده بود. اینشتین میگفت «خدا تاس نمیاندازد» و نیلز بوهر جواب میداد: «بس کن! به خدا نگو که چهکار کند». برای مشاهده عکس بزرگ، اینجا را کلیک کنید.
حاضران در عکس، از راست به چپ ردیف سوم (ایستاده): لئون بریلوئین - رالف فاولر - ورنر هایزنبرگ (نوبل فیزیک 1932) - ولفگانگ پائولی (نوبل فیزیک 1945) - ژولز امیل ورشافلت - اروین شرودینگر (نوبل فیزیک 1933)- تئوفیل دیداندر-ادوارد هرزن - پل اهرنفست- امیل هنریوت- آگوست پیکارد ردیف دوم: نیلز بوهر (نوبل فیزیک 1922) - مکس بورن (نوبل فیزیک 1954) - لوییس دیبروگلی (نوبل فیزیک 1929) - آرتور کامپتون (نوبل فیزیک 1927) - پل دیراک (نوبل فیزیک 1933) - هنریک کرامرز - ویلیام براگ (نوبل فیزیک 1915) - مارتین نادسن - پیتر دبیه (نوبل شیمی 1936) ردیف اول: اوون ریچاردسون (نوبل فیزیک 1928) - چارلز ویلسون (نوبل فیزیک 1927) - چارلز گویه - پل لانگهوین - آلبرت اینشتین (نوبل فیزیک 1921) - هنریک لورنتز (نوبل فیزیک 1902) - ماری کوری (نوبل فیزیک 1903 و نوبل شیمی 1911) - مکس پلانک (نوبل فیزیک 1918) - اروینگ لنگمویر (نوبل شیمی 1932) برگرفته از: خبر آنلاین دانشمندان پروژه اوپرا نوترینوهایی را ردیابی کردهاند که با سرعتی بیشتر از سرعت نور در خلأ از سرن به ایتالیا رسیدهاند. آیا مهمترین اصل بنیادی فیزیک نوین نقض شده است؟ ذوالفقار دانشی: شب گذشته، انتشار مقالهای آنلاین در پایگاههای خبری علمی زلزلهای در دنیای فیزیک بهپا کرد. آنتونیو اردیتاتو و همکارانش در آزمایشگاه OPERA واقع در ایتالیا اعلام کردهاند بیش از 2 سال است ذرات نوترینوی تولیدشده در شتابدهندههای سرن را ردیابی میکنند و 16هزار مورد را ثبت کردهاند که این ذرات سریعتر از سرعت نور به این آزمایشگاه میرسند. هرچند این موضوع با شک و تردید بسیاری از فیزیکدانان جهان روبرو شده، اما کنفرانسی اضطراری امروز در سرن برگزار خواهد شد تا نتایج این تحقیق در آن ارایه شود.
نوترینوهای پرسرعت به گزارش نیچر، آزمایشگاه اوپرا (مخفف عبارت Oscillation Project with Emulsion-tRacking Apparatus) در آزمایشگاه ملی گرنساسو ایتالیا و درعمق 1400 متری زمین واقع شده و هدف از آن، بررسی ذرات نوترینو است. نوترینو، ذرهای زیراتمی است که 80سال از کشف آن میگذرد و از آنجاکه بهندرت با ماده واکنش میدهد، اطلاعات کمی درمورد آن وجود دارد. این ذره جرم فوقالعاده اندکی دارد، به انواع مختلفی در طبیعت وجود دارد و بهتازگی مشخص شده که از نوعی به نوع دیگر تبدیل میشود. آشکارسازهای اوپرا وظیفه داشتند بررسی تبدیل نوترینوهای میون تولیدشده در سرن را به نوترینوهای تاو بررسی کنند. به گفته دکتر اردیتاتو، گروه اوپرا فاصله 730 کیلومتری آشکارساز تا سرن (در نزدیکی ژنو سوییس) را با دقت کمتر از 20 سانتیمتر اندازهگیری کرده و با استفاده از ساعتهای اتمی، دقت زمانسنجی خود را به کمتر از 10 نانوثانیه (هر ثانیه برابر یک میلیارد نانوثانیه است) رساندهاند. طی 2 سال آزمایش، آنها 16هزار ذره نوترینو را ثبت کردهاند که 60 نانوثانیه زودتر از زمانی که نور این مسافت را با سرعت 299,782,458 متر بر ثانیه طی میکند، به آشکارساز رسیدهاند. از نظر محاسبات آماری، این اختلاف شش برابری آنقدر معتبر هست که بهعنوان کشفی جدید مطرح شود. اما چرا این موضوع تا این اندازه مهم است؟ آلبرت اینشتین در سال 1905 نظریه نسبیت خاص خود را بر اساس 2 اصل بنا کرد، یکی اصل نسبیت و دیگری اصل بالاترین سرعت که میگفت «سرعت نور در خلاء یعنی 299,782,458 متر بر ثانیه حد بالایی سرعتهاست و تمام ناظران لَخت (ناظرانی که شتابی به آنها اعمال نمیشود) آنرا به یک مقدار اندازهگیری میکنند. نظریه نسبیت خاص تاکنون بارها و بارها آزمایش شده و تمام پیشبینیهای آن با دقت مثالزدنی تایید شده است. حال سوال اینجاست که اگر نتایج آزمایش اوپرا تایید شود، آیا این اصل بنیادی نقض خواهد شد؟
این اولین بار نیست البته این اولین بار نیست که چنین چیزی مطرح میشود. در سال 2007 / 1386، آزمایشMINOS در مینهسوتای آمریکا که ذرات نوترینوی تولیدشده در فرمیلب را جستجو میکرد، به نتایج مشابهی رسید؛ اما از آنجا که اندازهگیری فاصله در آن آزمایش بهمقدار کافی دقیق نبود و خطای آزمایش در مقایسه به نتایج بسیار بالا بود، اهمیت چندانی به نتایج آن داده نشد. به گزارش پایگاه خبری فیزاورگ، برای آنکه نتایج آزمایش اوپرا تایید شود، چند آزمایشگاه دیگر باید این آزمایشها را تکرار و به همین نتیجه برسند. در حال حاضر، فقط دو مرکز روی زمین توانایی چنین آزمایشی را دارند، یکی فرمیلب (آزمایشگاه ملی فرمی در ایالات متحده) و دیگری تاسیسات آزمایشگاه هستهای ژاپن که پس از زلزله و سونامی اسفند 1389 در شرایط مناسبی قرار ندارد. مشکل اینجاست که ابزارهای اندازهگیری فاصله در فرمیلب از دقت لازم برای دستیابی به دقت آزمایش اوپرا برخوردار نیستند و شاید یکیدو سالی طول بکشد تا این آزمایش در آنجا تکرار شود.
آیا نسبیت خاص نقض شده است؟ امروز، کنفرانسی در آزمایشگاه هستهای اروپا، سرن برگزار میشود و گروه ایتالیایی نتایج منجر به اعلام این کشف را با جزئیات کامل اعلام خواهند کرد. فیزیکدانان نیز از سراسر جهان خود را به این کنفرانس رساندهاند تا موضوع را با دقت بررسی کنند و شاید بهتر باشد پیش از هر اظهار نظری تا پایان کنفرانس امروز صبر کرد؛ اما دانشمندان احتمالات مختلفی را مطرح کردهاند. در شرایطی که برخی این احتمال را میدهند که نتایج آزمایش درست باشد و نوترینوها واقعا با سرعتی بیشاز سرعت نور در خلا حرکت کردهاند، برخی دیگر به نتایج آزمایشهای متعددی اشاره میکنند که هیچ نشانهای از ذرات با سرعت بالاتر دیده نشده است. یکی از قابلتوجهترین این آزمایشها، ابرنواختر 1897A در ابرماژلانی بزرگ بود (در فاصله 170هزار سالنوری از زمین) که در سال 1987 / 1366 اتفاق افتاد. اگر واقعا ذرات نوترینو با سرعتی بیشتر از سرعت نور حرکت کنند، نوترینوهای این انفجار میبایست سالها قبلتر از مشاهده انفجار به زمین میرسید و آشکارسازهای متعدد در سراسر جهان آنها را ثبت میکرد، درحالیکه علایم ثبتشده در آشکارسازهای فیزیک هستهای و تلسکوپها فقط چند ساعت باهم اختلاف داشت که دلایل آن هم مشخص است. برخی دیگر از دانشمندان، این نتایج را به وجود ابعاد بالاتر ارتباط میدهند، اینکه ذرات نوترینوی تولیدشده در سرن با استفاده از ابعاد بالاتر و از مسیری کوتاهتر (!) به آشکارساز اوپرا رسیدهاند و بدین تریب بدون شکستن محدودیت سرعت نور این نتیجه را رقم زدهاند. گروه دیگر نیز معتقدند این آزمایش احتمالا با خطایی سیستماتیک مواجه شده که به این نتیجه غیرقابل قبول منجر شده است! برگرفته از: خبر آنلاین تاریخ انتشار خبر: 1/7/90 از کارل گاسنر به عنوان یکی از تاثیرگذارترین افراد در علم شیمی یاد میکنند، هر چند که شاید در مقایسه با بسیاری از نامها، کمتر اسم او را شنیده باشیم. وی برای نخستین بار سلول خشک شیمیایی یا همان باتری را سال 1888 اختراع کرد. این سلول با استفاده از فلز روی ساخته شد که در حقیقت از آن به عنوان مخزنی برای سایر عناصر و همچنین الکترود منفی استفاده میشد. ساخت این سلول رویدادی تاریخی در توسعه علم شیمی به شمار میآمد. نکته مهم دیگر این بود که حمل این سلول بسیار ساده و در عین حال استفاده از آن نیز بدون هیچ مشکلی صورت میگرفت. به عقیده محققان ساخت این سلول مبنای توسعه صنعت باتریسازی در دنیا به شمار میآید. این دانشمند آلمانی به عنوان پدر باتری در تاریخ علم شناخته شده است. 2 سال پیش از اینکه این اختراع جالب توجه به موضوعی جهانی تبدیل شود، گاسنر حق اختراعی در آلمان برای نخستین سلول خشک کسب کرد. این باتری بیشتر شبیه ترکیب روی و کربن بود و این دقیقا همان ترکیبی است که در بسیاری از باتریهای امروزی دیده میشود. وی در ادامه این اختراع مهم را در کشورهایی نظیر اتریش، بلژیک، انگلیس، فرانسه و مجارستان به ثبت رساند تا به این ترتیب دنیا به تدریج با یکی از مهمترین اختراعات بشری آشنا شود. یک سال بعد یعنی سال 1887 در آمریکا نیز این اختراع به ثبت رسید و پس از آن بود که تا سال 1896 یک شرکت بزرگ در این کشور تولید باتریهایی از این دست را گسترش داد. ارائه این سلول خشک نقطه عطفی در تاریخ علم شیمی جهان به شمار میآید. این دانشمند شهیر که سال 1839 در آلمان به دنیا آمد پس از 43 سال زندگی و در حالی که در اوج شهرت جهانی قرار داشت سال 1882 در این کشور درگذشت. از کارل گاسنر به عنوان یکی از شناختهشدهترین دانشمندان تاریخ آلمان یاد میشود. گرچه در سالهای اخیر نسل جدیدی از باتریها طراحی و روانه بازارهای جهانی شدهاند اما تا چندی پیش تمامی باتریهایی که در سراسر جهان تولید میشدند صرفا بر مبنای تحقیقات و مطالعه کارل گاسنر طراحی و ساخته میشدند. آنچه که وی در بیش از یک قرن پیش انجام داد به ایجاد تحولاتی شگرف در صنایع مختلف منتهی شد. آنتون وان که نام کامل وی آنتون وان لونهوک است از سوی بسیاری از زیستشناسان به عنوان پدر علم میکروبیولوژی شناخته میشود. این دانشمند برجسته که سال 1632 در دلف هلند چشم به جهان گشود عمدتا به خاطر ابداع لنزهای مخصوص میکروسکوپیکی شهرت یافته است. دانش وی در زمینه شیشهها و ساختار تشکیلدهنده آنها، وی را به فهم دقیق چگونگی طراحی و ساخت ریزلنزهای میکروسکوپیکی از الیاف شیشهای رهنمون ساخت. این محقق که همواره ارتباط نزدیکی با سایر دانشمندان کشورهای مختلف اروپایی داشت، یافتههای خود را با روی باز با سایر جوامع علمی مطرح میکرد. ارتباط علمی وی با جامعه سلطنتی انگلیس از جمله همکاریهای پر سر و صدای تحقیقاتی وان با سایر کشورهای جهان محسوب میشد. تمرکز اصلی دانش میکروبیولوژی چیزی نیست جز مطالعه ریزارگانیسمها و همچنین مطالعه دقیقتر سیستم ایمنی بدن انسان. برای انجام چنین مطالعاتی به ابزارهای لازم آن نیز نیاز هست که لنزهای شیشههای قدرتمند و میکروسکوپهایی که از آنها استفاده میکنند از جمله مهمترین این ابزارها به شمار میآیند. چه بسا در صورت نبود این شیشهها امکان مشاهده و بررسی ریزارگانیسمها وجود ندارد. آنتون وان نخستین فردی در دنیا محسوب میشود که توانست نگاه دقیقی به ریزارگانیسمها داشته باشد. وی در ادامه تحقیقات خود موفق به کشف ارگانیسمهای یوکاریوتیک یا همان تک سلولیها شد و از آن مهمتر اینکه دنیا را با سلولهای قرمز خونی آشنا کرد. اگر بخواهیم مهمترین شاهکارهای این زیستشناس را به اختصار معرفی کنیم ابتدا باید به کشف Infusoria (نوعی جلبک تک سلولی) در سال 1674 اشاره کنیم. وی باکتری را نیز در سال 1676 کشف کرد و در سال بعد آن اسپرماتوزوا یا همان سلول اسپرم را شناسایی کرد. کشف فیبرهای عضلانی در سال 1682 نیز یکی دیگر از نقاط عطف زندگی علمی این زیستشناس به شمار میآید. او در طول زندگی خود بیش از 500لنز نوری ارائه کرد و جالب اینکه بالغ بر 250میکروسکوپ متنوع نیز ساخت، اما در حال حاضر تنها 9 دستگاه از این مجموعه وجود دارد. قدرتمندترین میکروسکوپ مجموعه وی قادر به بزرگنمایی تا 500 درجه هستند. آنتون وان گرچه با مراکز علمی مختلفی در ارتباط بود، اما دانش ساخت لنزهای قدرتمند خود را به همراه خود به گور برد تا اینکه سال 1957 دانشمندی با استفاده از یکسری اطلاعات پراکنده، نسخه تازهای از مطالعات این دانشمند برجسته تهیه کند. اریک پریست استاد ریاضی دانشگاه کمبریج می گوید: «هاوکینگ نمی تواند با فیزیک وجود عالم و انسان را توضیح دهد، برای بسیاری از ماها وجود خدا یک عامل بسیار مهم در غنای زندگی و هستی است.»
به گزارش فرارو؛ پس از مصاحبه استفان هاوکینگ فیزیکدان و کهکشان شناس بریتانیایی که به مناسبت انتشار کتاب جدید وی تحت عنوان «طرح عظیم» انجام شده بود و انتشار شبهات و نظرات جدید وی در زیر سئوال بردن آفرینش عالم هستی که جنجال و واکنش های فراوانی به دنبال داشته است، مهمترین رخداد در این رابطه، پاسخ منطقی و مستدل استاد برجسته و مشهور ریاضیات و عضو هیئت امنای دانشگاه کمبریج است که می گوید: علم چگونه می تواند ذات زیبایی و عشق را توضیح دهد؟ «اریک پریست» از استادان سابق ریاضیات در دانشگاه سنت اندرو و از اعضای هیئت امنای انستیتو فارادی در دانشگاه کمبریج، در مطلبی که در روزنامه گاردین به چاپ رسیده می نویسد باورهای مدرن در مورد جهان و عالم هستی، با هدف پوشاندن شکاف ها و نقاط ضعف ها در دانش ما نیست بلکه هدف آن پاسخ دادن به سئوالات گوناگون بشر مدرن است. اریک پریست در این مطلب می افزاید: حرف پروفسور هاوکینگ توجیه پذیر نیست، این حالت کاملا تحمل واقعی است که خداوند شرایط را برای وقوع انفجار بزرگ و شکل گیری کهکشانها براساس قوانین فیزیک فراهم کرده است. استاد دانشگاه کمبریج در ادامه مطلب خود در روزنامه گاردین می افزاید به عنوان یک دانشور و دانشمند ما همواره به دنبال یافتن پاسخ های قانع کننده به سئوالات بسیار پیچیده ای هستیم که گاه دانش ما در برابر این سئوالات و ناشناخته های عالم هستی چنان ناچیز است که آدمی احساس شرم می کند. با این همه طرح ادعاهای مبهم و اثبات نشده نیز نمی تواند به کنجکاوی و جستجوی علمی ما کمکی بکند. ممکن است آنطور که دانشوران معتقدند فیزیک با تکیه بر ریاضیات ملکه تمام علوم باشد ولی پاسخگوی تمام سئوالات علمی نیست. شیمی، زیست شناسی، رواشناسی و شاخه های علوم انسانی نیز روش های خاص خود را برای تفسیر و تحلیل جهان دارند که معمولا مکمل فیزیک و ریاضی هستند. اریک پریست یادآوری می کند که علوم نمی تواند به بسیاری از سئوالات مهمی که در برابر انسان وجود دارد به شکل همه جانبه و دقیقی پاسخ دهد. به عنوان مثال علوم چگونه می تواند ذات زیبایی و عشق را توضیح دهد. شاید تاریخ، فلسفه و الهیات رشته های مناسب تری برای پاسخ گویی به این نوع سئوالات هستند. نکته ای که در این میان مهم است جنبه های مکمل پاسخگویی به این نوع سئوالات از زوایای گوناگون است و به خصوص ارتباط بین اینکه چطور و چرا. اگر فیزیک کهکشان به یک نظریه واحد برسد شاید در آینده پروفسور هاوکینگ و افرادی نظیر وی بتوانند چگونگی پیدایش را پاسخ دهند ولی مسلما قادر نیستند که چرایی پیدایش را حل کنند. یکی از دانشوران مثال خوبی برای تشریح این موضوع دارد: داستان جوشیدن آب در کتری. وی می گوید با استفاده از قوانین فیزیک می توان به دقت توضیح داد که چطور گرما از اجاق به کتری و سپس به آب منتقل شده و آنرا به نقطه جوش می رساند. اما چرا این آب می جوشد را نمی توان صرفا با فیزیک توضیح داد. شاید خانم خانه هوس چای کرده باشد؟! هر چیزی خلق شده یا به وجود آمده است. اریک پریست عضو هیئت امنای انستیتو فارادی در دانشگاه کمبریج توضیح می دهد که درگذشته شاید خیلی از فلاسفه و ادیان در توضیح جهان هستی هر کجا با سئوال یا مشکلی غیر قابل توضیح روبهرو می شدند حل آن معما را به خداوند نسبت می دادند. اما در دین باوری امروزی و مدرن این روش دیگر جایی ندارد و کسی به آن اتکا نمی کند. شاید پروفسور هاوکینگ تا همین اواخر چنین اعتقادی داشته و اکنون که برای همه سئوالات خود پاسخی نمی یابد دیگر نیازی هم به باور نقش خدا نمی بیند. خداوندی که بسیاری از مردم و پیروان ادیان به آن باور دارند «خدای حل تردیدها» نیست. آفریننده هستی خدایی است که به سئوالات غیر علمی در مورد چرایی عالم هستی و اعجاب آن و همینطور مزایای داشتن یک زندگی خوب پاسخ می دهد. این مردمان از پیشرفت های علمی نیز استقبال کرده و بسیاری از آنها را می پذیرند چون علوم زوایای خارق العاده ی زیبایی، تنوع و اعجاب کهکشان و هستی را توضیح می دهند. اریک پریست در پایان می نویسد امروز می شود این سئوال را مطرح کرد و پاسخ گفت که آیا وجود خدا با تجارب شخصی هر فرد تناسب و انطباق دارد یا نه. اعتقاد به یکتایی خداوند به آگاهی و وجدان هر یک از ما بستگی دارد ولی برای بسیاری از ماها وجود خدا یک عامل بسیار مهم در غنای زندگی و هستی ماست. هاوکینگ در کتاب «طراحی بزرگ» که با همکاری فیزیکدان دیگری با نام لئونارد ملودینو نوشته شده بیان کرده که مجموعهای از تئوریهای جدید نیاز به یک خالق برای کائنات را از بین میبرد. در این کتاب آمده: به دلیل وجود قوانینی مانند جاذبه، کائنات میتواند خود را بسازد و خواهد ساخت. خلقت خودبخود تنها دلیل موجود است دلیل وجود کائنات و وجود ما و وجود خالقی که جهان را به چرخه در آورد الزامی نیست. هاوکینگ 69 ساله ابتدا در سال 1988 و با نوشتن کتاب «تاریخ مختصری از زمان» در مورد اساس کائنات به شهرت جهانی رسید و هم اکنون به خاطر تحقیقاتش بر روی حفرههای سیاه، نظام عالم وجود و جاذبه کوانتومی مشهور است. این دانشمند از سال 1974 در تلاش برای وفق دادن دو تئوری اساسی فیزیک نوین بوده است یکی نظریه نسبت آلبرت انیشتن و دیگری نظریه کوانتوم. وی در کتاب اول خود نوشته بود اگر بخواهیم یک نظریه کامل را پیدا کنیم آنگاه پیروزی نهایی در استدلال انسانی را بدست آورده ایم و آن زمان باید خدا را به خاطر داشته باشیم. وی در آخرین کتابش بیان کرده بود که کشف سال 1992 در مورد سیارهای که به دور ستاره دیگری به غیر از خورشید میگشته است به بازسازی دوباره نظریه اسحاق نیوتن پدر علم فیزیک کمک میکند که بیان کرده بود کائنات حاصل بی نظمی نبوده و توسط خدایی آفریده شده است. هاوکینگ که تنها از طریق یک دستگاه کامپیوتری قادر به صحبت کردن است دچار یک بیماری عصبی است که به آرامی طی سالها پیشرفت کرده و وی را تقریبا به طور کامل فلج کرده است. این بیماری از اوایل 20 سالگی در وی ایجاد شد اما با این وجود وی خود را به عنوان یکی از دانشمندانی برجسته جهان مطرح کرد. وی سال گذشته از کرسی استادی ریاضی دانشگاه کمبریج بریتانیا که از سال 1979 در اختیار نیوتن بود استعفا داد. برگرفته از: پایگاه خبری تحلیلی فرارو هانس برگر روانشناس سرشناس آلمانی، خدمات ماندگاری به توسعه علوم نوین کرده است. از او به عنوان نخستین کسی یاد میشود که پتانسیلهای الکتریکی را در مغز انسان ثابت کرد. او این کار را با استفاده از یک ماشین تقویتکننده انجام داد. در حقیقت هانس، نخستین دانشمندی در جهان به شمار میآید که توانست برق نگاری مغزی یا همان EEG را انجام دهد. او در 21 ماه می سال 1873 در منطقه تورینگیای آلمان چشم به جهان گشود. پدرش یعنی پاول فردریش برگر یک پزشک بود که این نکته یعنی حرفه پدر تأثیر بسزایی در رشد و شکوفایی هر چه سریعتر هانس گذاشت. هانس پس از اتمام تحصیلات مقدماتی و تکمیلی وارد دانشگاه ینا شد. نکته جالب این است که هانس در ابتدا علاقه زیادی به اخترشناسی داشت، اما تنها پس از گذراندن یک ترم تحصیلی به پزشکی روی آورد. او در سال 1897 مدرک دکتری خود را اخذ کرد و در کلینیک روانپزشکی دانشگاه بینسوانگر مشغول به کار شد. هانس در ادامه موفقیتهای تحقیقاتیاش در سال 1906 به عنوان پروفسور در دانشگاه ینا به درخششهای خود ادامه داد. او تا 41 سال در این دانشگاه باقی ماند. اوج درخشش وی در آن دانشگاه به سال 1938 و زمانی مربوط میشود که به عنوان پروفسور در رشته روانشناسی دست یافت. او در آن سالها تحقیقات زیادی روی همبستگی بین فعالیتهای مغزی و پدیدههای روحی و روانی مرتبط با مرکز فرماندهی بدن انجام داد. بخش مهمی از تحقیقاتش به بررسی جریان خون در مغز مربوط میشد که به دلیل حساسیت بسیار بالایی که در این فرآیند وجود دارد کمتر دانشمندی تا آن زمان جرأت پیدا کرده بود، در این زمینه دست به تحقیقات بزند. او در خلال این مطالعات تحقیقات زیادی نیز روی تأثیرگذاری ضربان قلب و سایر فاکتورها بر ارتعاشات تولید شده از سوی مغز انجام داد که به جهت تازگی و حساسیت خاصی که داشتند بشدت مورد توجه و استقبال محافل علمی جهان قرار گرفت. تحقیقاتی که هانس برگر آغاز کرده بود بسیار دامنهدار بودند و شرایط نیز بهگونهای بود که او باید صبر و تحمل زیادی به خرج میداد. او 2 دهه نخست قرن 20 را درگیر انبوهی از آزمایشاتی بود که تقریبا تمامی آنها با شکست همراه میشدند. او تلاش میکرد اندازهگیریهای دقیقی از جریان خون در مغز و همچنین دمای این عضو حساس از بدن انجام دهد. با این حال پس از بازگشت از جنگ جهانی اول، تمام تحقیقات خود را روی اندازهگیری فعالیتهای الکتریکی مغز متمرکز کرد. به عقیده بسیاری از دانشمندان، دانش امروز بشر از فعالیتهای مغزی عمدتا مرهون تلاشهای این دانشمند شهیر است. ادمی ماریوت ادمی ماریوت در تاریخ علم و فناوری فرانسه چهرهای شناخته شده به شمار میآید. او فیزیکدانی بود که تمام عمرش را در منطقه دیجون فرانسه سپری کرد. ادمی در سال 1620 دیده به جهان گشود و در 12 ماه می سال 1684 از دنیا رفت. او کوچکترین فرزند خانواده بود. پدر و مادر وی 4 فرزند دیگر به جز ادمی داشتند و در کل زندگی مطلوبی را در آن دوران فرانسه سپری میکردند. علت مرگ وی هیچگاه مشخص نشد. او یکی از نخستین اعضای آکادمی علوم فرانسه در پاریس بود که در سال 1666 تأسیس شد. او در طول زندگی خود تحقیقات زیادی در زمینه حرکت مایعات و طبیعت رنگها انجام داد و مقالات متعددی نیز در زمینه سیستمهای ساده سنجش هوا و فرآیند منجمد شدن آب ارائه کرد. در عین حال در زمینه موسیقی نیز فعالیتهای چشمگیری داشت. او نتهای مختلف و متنوعی برای ترامپت مینوشت. وی مقالات جالب توجهی در این زمینه منتشر کرد که بر اساس آنها حجم گاز به طور معکوس و همزمان با افزایش فشار کاهش پیدا میکند. این قانون هم اکنون در دنیای فیزیک با نام ماریوت شناخته میشود. البته در سال 1660 این فرآیند از سوی روبرت بویل کشف شده بود. با این حال یکی از مهمترین دستاوردهای علمی این دانشمند به چشم باز میگردد. در حقیقت او توانست نقطه کور چشم را شناسایی کند. او در برابر چهرهها و مقامات شناخته شده فرانسوی با استفاده از یک سکه کوچک نشان داد که نقطه کور چشم دقیقا چیست. او سکه را در جایی قرار داد که به رغم فاصله کم با چشم، فرد مخاطب نمیتوانست آن را تشخیص دهد. تا آن زمان مردم نکاتی در زمینه نقطه کور چشم میدانستند اما هیچ کس نتوانسته بود از لحاظ علمی آن را تشریح کند. اما زمانی که ادمی با استفاده از تنها یک سکه کوچک این کار را انجام داد موجی از هیجان را در میان اعضا و گروههای علمی فرانسه و اروپا به راه انداخت و بلافاصله از وی برای حضور در مراسم و برنامههای مختلف علمی دعوت به عمل آمد. او به یکباره در سراسر فرانسه به چهرهای شناخته شده تبدیل شد. البته گفته میشود او کشیش نیز بوده است. در کتب مختلفی درباره وی آمده که اعتقادات مذهبی قوی داشته و درباره دین و اهمیت آن نیز تحقیقات زیادی انجام داده است. در تاریخ علمی فرانسه از ادمی همواره با احترام یاد میشود. منبع: روزنامه جام جم جان لسلی به مناطق یخ زده که دمای پایینی داشتند علاقه زیادی داشت و مدتهای طولانی را در این مناطق صرف انجام کارهای تحقیقاتی میکرد. لسلی در تاریخ علم و فناوری اسکاتلند جایگاه ممتازی دارد و در اوج تحقیقات علمی به مرتبه استاد تمامی فلسفه طبیعی رسیده است. لسلی سالهای طولانی در دانشگاه ادینبورگ به تدریس و تحقیق مشغول بود که از این رهگذر به دستاوردهای خیرهکنندهای نیز دست یافت. او در سال 1805 کرسی ریاضیات را در این دانشگاه کسب کرد. البته او از یک سال قبل از آن یعنی از سال 1804 وارد یک سری تحقیقات آزمایشگاهی و تجربی شد و در نهایت موفق به ارائه مقالهای تحت عنوان «پژوهشی در حرارت» شد. در ادامه این تحقیقات توانست در سال 1810 در زیر پمپ هوا فرآیند انجماد آب را عملی کند. او با انجام این اقدام بیسابقه موفق شده بود تا برای نخستین بار یخ مصنوعی تولید کند. او در زمینه حالات مختلف مواد تحقیقات زیادی انجام داد و طیفی از دستگاهها را نیز ارائه کرد که تا آن موقع مردم، شناختی از آنها نداشتند. او به مناطق مختلفی از اروپا و همچنین قاره آمریکا سفر کرد اما جالب این است که مدت زیادی را در بخشهای یخ زده و بسیار سرد نیم کره شمالی زمین سپری کرد تا بدین ترتیب بتواند دستگاههای مختلف خود را در شرایط سخت آب و هوایی مورد آزمایش قرار دهد. در کل شهرت اصلی وی به تحقیقاتی باز میگردد که در زمینه حرارت داشته است. لسلی برخلاف بسیاری از دانشمندان شناخته شده جهان در خانواده ثروتمندی به دنیا آمد و بزرگ شد. در 17 سالگی و با تشویق و ترغیب دوستانش وارد دانشگاه سنت آندرو شد. او در 66 سالگی از دنیا رفت و این درحالی بود که هنوز پروژههای آزمایشگاهی نیمهکاره زیادی داشت. او در خصوص علاقه زیادش به مناطق سردسیر جهان گفته بود: به این دلیل به رفتن به مناطق یخ زده علاقه دارم چون تنها در چنین محیطهایی است که میتوان رفتار حرارت را در شرایط بسیار سخت و سرد به دقت مورد ارزیابی قرار داد. لسلی به پاس انجام تحقیقات ارزشمند در زمینه حرارت، سال 1832 نشان شوالیه را دریافت کرد. این نشان تنها به معدود چهرههایی که تحقیقات علمی متمایز انجام میدادند اهدا میشد. ستیون ویلیام هاوکینگ (به انگلیسی: Stephen William Hawking) (زاده ۸ ژانویه ۱۹۴۲) یک فیزیکدان نظری و کیهانشناس بریتانیایی است که کارهای علمی اش سابقهای بیش از چهل سال دارد. کتابها و همایشهایش او را به یک چهرهٔ محبوب تبدیل کرده است. در حال حاضر، او عضو جامعهٔ سلطنتی هنر، یک عضو ثابت جامعهٔ اسقفان دانشمند و در سال ۲۰۰۹ میلادی دریافت کننده مدال آزادی ریاست جمهوری امریکا است.
هاوکینگ برای سی سال پرفسور لوکازیون ریاضیات در دانشگاه کمبریج بود، از سال ۱۹۷۹ میلادی تا یکم اکتبر ۲۰۰۹. او به خاطر کاریهای که در زمینهٔ کیهانشناسی و جاذبه کوانتوم انجام داده است، به ویژه در زمینهٔ سیاه چاله شناخته شده است. او همچنین موفقیتی در کار کردن بشان که با رکوردی ۲۳۷ هفتهای به عنوان پرفروشترین کتاب در بریتانیا باقی ماند باعث شهرتش شد. هاوکینگ مبتلا به بیماری اسکلروز جانبی آمیوتروفیک است، وضعیتی که پس از سالها، پیشرفت بیماری در بدنش او را به صورت یک فلج کامل درآورده است.
محتویات
زمینههای پژوهشیینهٔ پژوهشی اصلی وی کیهانشناسی و گرانش کوانتومی است. از مهمترین دستاوردهای وی مقالهای است که به رابطهٔ سیاهچالهها و قانونهای ترمودینامیک میپردازد. او نشان میدهد که سیاهچالهها بعد از مدتی به وسیلهٔ زوجهای ذرات مجازی که در افق رویداد (event horizon) آن تشکیل میشود، نابود میشوند که همین زوج ذرات پیشبینی میکند که سیاه چالهها باید امواجی از خود تابش کنند، که امروزه این امواج به نام تابش هاوکینگ ( و گاهی تابش بِکستِین-هاوکینگ ) خوانده میشوند.
مقالهٔ مشترک استیون هاوکینگ و پنروز که در سال ۱۹۷۰ منتشر شد و ثابت میکرد که اگر نسبیت عام درست باشد و جهان دارای آن مقدار ماده که مشاهده میکنیم باشد، باید تکینگی انفجار بزرگ در گذشته رخ داده باشد او با کیپ ثورن درباره اینکه ماکیان ایکس یک سیاهچاله نیست یک شرطبندی علمی داشتهاست
علمیوی میگوید: تفاوت میان گذشته و آینده از کجا ناشی میشود؟ قوانین علم میان گذشته و آینده تمایزی قایل نمیشود، بااین حال در زندگی عادی تفاوتی عظیم میان گذشته و آینده وجود دارد. ممکن است ببینید یک فنجان از روی میز به زمین بیفتد و تکه تکه شود اما هرگز شاهد آن نخواهید بود که فنجان تکههای خود را جمع کند و به بالا بپرد و بر روی میز برگردد. افزایش بینظمی یا به اصطلاح آن آنتروپی چیزی است که گذشته را از آینده متمایز میکند و به زمان جهت میدهد. هاوکینگ زمانی عقیده داشت که گسترش جهان هستی متوقف و جهان دوباره جمع میشود. او بعدها گفت که اشتباه میکرده است.
ناتوانی جسمیاستیون هاوکینگ در ژانویه ۱۹۶۳ و در آغاز بیست و یک سالگی، به دنبال احساس ناراحتی در عضلههای دست و پا به بیمارستان مراجعه کرد. آزمایشهایی که روی او انجام گرفت علائم بیماری بسیار نادر و درمان ناپذیری را نشان داد. این بیماری که به نام اسکلروز جانبی آمیوتروفیک یا ALS شناخته میشود بخشی از نخاع و مغز و سیستم عصبی را مورد حمله قرار میدهد و به تدریج اعصاب حرکتی بدن را از بین میبرد و با تضعیف ماهیچهها فلج عمومی ایجاد میکند بطوریکه بمرور توانایی هرگونه حرکتی از شخص سلب میشود. معمولاً مبتلایان به این بیماری بیدرمان مدت زیادی زنده نمیمانند و این مدت برای استیون بین دو تا سه سال پیشبینی شده بود. پس از این اتفاق، استیون هاوکینگ دچار ناراحتی و افسردگی شد و همهٔ آرزوهای خود، مانند تحصیل در دورهٔ دکترا را از دست رفته میدید. به اتاقی که در دانشگاه داشت پناه برد و در تنهایی ساعتها متفکر و بیحرکت ماند. خودش بعدها تعریف کردهاست که آن شب دچار کابوسی شد و در خواب دید که محکوم به اعدام شدهاست و او را برای اجرای حکم میبرند و در آن موقعیت حس کرد که هر لحظه زندگی چقدر برایش ارزشمند است. بعد از بیداری به یاد آورد که در بیمارستان با یک جوان مبتلا به بیماری سرطان خون هم اتاق بوده و او از فرط درد چه فریادهایی میکشید. پس خود را قانع کرد که اگر به بیماری درمانناپذیری مبتلااست لااقل درد نمیکشد. بعلاوه طبع لجوج و نقّاد اوکه هیچ چیز را به آسانی نمیپذیرفت هشدار داد که از کجا معلوم که پیش بینی پزشکان درست از کار در بیاید. اما آنچه به او قوت قلب و اعتماد به نفس بیشتری برای مبارزه با ناامیدی و بدبینی داد آشناییش در همان ایام با دختری به نام (جین وایلد) بود که بعدها همسرش شد. جین دانشجوی دانشگاه لندن بود اما تحت تأثیر هوش فوقالعاده و شخصیت استثنایی استیون چنان مجذوب او شده بود که هر هفته به سراغش میآمد و ساعتی را به گفتگوی با او میگذرانید. آنها پس از چندی رسما نامزد شدند و استیون تحصیلات دانشگاهی اش را از سر گرفت زیرا برای ازدواج با جین میبایست هرچه زودتر دکترای خود را بگیرد و کار مناسبی پیدا کند. و او طی دو سال با اشتیاق و پشتکار این برنامه را عملی کرد در حالیکه رشد بیماری را در عضلاتش شاهد بود و ابتدا به کمک یک عصا و سپس دو عصا راه میرفت. ازدواجش با جین در سال ۱۹۶۵ صورت گرفت و او چنان غرق امید و شادی بود که به پیش بینی دو سال پیش پزشکان در مورد مرگ قریب الوقوعش نمیاندیشید. پروفسور استیون هاوکینگ اکنون ۶۹ سال دارد. از اواخر دهه ۶۰ برای نقل مکان از صندلی چرخدار استفاده میکند و قدرت تحرک از همه اجزای بدنش بجز دو انگشت دست چپش سلب شدهاست. با این دو انگشت او میتواند دکمههای رایانه بسیار پیشرفتهای را فشار دهد که اختصاصأ برای او ساختهاند و بجایش حرف میزند و رابطه اش را با دنیای خارج برقرار میکند زیرااستیون از سال ۱۹۸۵ قدرت گویایی خود را هم ازدست دادهاست. در آن سال او پس از بازگشت از سفری به گرد جهان برای مدتی در ژنو بسر میبرد که مرکز پژوهشهای هستهای اروپاست و دانشمندان این مرکز جلسات مشاورهای با او داشتند. یک شب که استیون هاوکینگ تا دیر وقت مشغول کار بود ناگهان راه نفس کشیدنش گرفت و صورتش کبود شد بیدرنگ او را به بیمارستان رساندند و تحت معالجات اضطراری قرار دادند. معمولاً مبتلایان به بیماری ALS در مقابل سینه پهلو حساسیت شدیدی دارند و در صورت ابتلای به آن میمیرند که این خطر برای استیون هاوکینگ هم پیش آمده بود و گرفتن راه تنفس او ناشی از سینه پهلو بود. پس از چند روز بستری بودن در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان سرانجام با اجازه همسرش تصمیم گرفته شد که با عمل جراحی مخصوص مجرای تنفس او را باز کنند اما در نتیجه این عمل صدای خود را برای همیشه از دست میداد. عمل جراحی با موفقیت صورت گرفت و بار دیگر استیون از خطر مرگ جست. هر چند قدرت گویایی خود را از دست داد، با جایگزینی رایانه مخصوص سخنگو ارتباط او با اطرافیانش حتی بهتر از سابق شد زیرا قبلا بعلت ضعف عضلات صوتی با دشواری و نارسایی زیاد صحبت میکرد. برنامه ریزی این دستگاه شامل سه هزار کلمهاست و هر بار که استیون بخواهد سخنی بگوید میبایست با انتخاب کلمات و فشردن دکمههای رایانه به کمک دو انگشتش که هنوز کار میکنند جمله مورد نظرش را بسازد و صدای مصنوعی به جای او حرف میزند. البته اینگونه سخنگویی ماشینی طولانی تر است اما خود استیون که هرگز خوشبینی اش را از دست نمیدهد عقیده دارد که به او وقت بیشتری میدهد برای اندیشیدن آنچه میخواهد بگوید و سبب میشود که هرگز نسنجیده حرف نزند. جین و استیون تا سال ۱۹۹۰ به هم زندگی میکردند. در این زمان در طول یک نیمسال تحصیلی جین در کمبریج ماند و استیون به همراه پرستارش الن میسون در بیرون کمبریج زندگی میکردند. در پایان نیمسال کار جین و استیون به جدایی انجامید و سپس استیون و الن به آپارتمان جدیدی اسبابکشی کردند. الن در این زمان هنوز همسر قانونی دیوید میسون، سازنده نخستین دستگاه گویا برای استیون، بود.[۲] این ازدواج نیز در سال ۲۰۰۶ با طلاق خاتمه یافت.
باورهای دینیهاوکینگ در آثار اولیه خود به وجود خدا اشاره می کند برای مثال در کتاب پرفروش تاریخچه مختصر زمان می نویسد: «اگر ما بتوانیم فرضيه های لازم برای توضيح هر پديده و ماده موجود در هستی را کشف کنیم این کشف، یک پیروزی نهایی برای خرد انسانی است برای اینکه ما می توانیم فکر خدا را بخوانیم.» [۳] اما بعدها در کتاب طرح عظیم به این موضوع اشاره می کند که برای توضیح عالم هستی نیازی به یک آفریدگار نیست. البته برخی از دانشمندان دیدگاه های وی را تفسیر شخصی دانسته اند و معتقدند که هاوکینگ بعنوان یک دانشمند نمی تواند وجود یا عدم وجود خدا را اثبات کند.[
آثارهمچنین بنگرید به رده کتابهای استیون هاوکینگ در ژوئن ۲۰۰۶، وی که برای یک سخنرانی به هنگکنگ سفر کرده بود، اعلام کرد که تصمیم دارد به همراه دختر خردسالش، لوسی، کتابی علمی برای کودکان بنویسد. لوسی هاوکینگ گفت : «[این کتاب] داستانی است برای کودکان که در آن شگفتیهای گیتی شرح داده میشود.»[۵] این کتاب هم مدتی پیش با نام دریچه ای به سوی کیهان در ایران ترجمه و چاپ شد. همچنین جلد دوم این کتاب با نام گنجینه کیهانی توسط مترجمین گروه قبلی چاپ شده است.[۶]
این فهرست کامل آثار هاوکینگ نیست و تنها مشهورترین آثار او را شامل میشود. برای فهرست کامل آثار مراجعه کنید به فهرست تمام آثار استیون هاوکینگ
ادامه مطلب ... استونهنج در جنوب انگلستان، یکی از بناهای بزرگ سنگی است که توسط مردم باستان در اروپا ساخته شدهاست. سازندگان استون هنج، از سال ۳۱۰۰ پیش از میلاد، سنگهای این بنا را به شکل چند دایره تو در تو، در مکان فعلی آن کار گذاشتند. احتمالاً از این دایرههای سنگی برای مشاهده حرکات خورشید، ماه و ستارگان که در آن زمان طی مراسم مذهبی مورد پرستش قرار میگرفتند، استفاده میشدهاست. سنگهایی شبیه به آنچه که در این بنا به کار رفته، در مناطق دیگر مانند کارناک فرانسه و نیوگرنج ایرلند، یافت شدهاست.
ساخت استون هنجچه کسی میداند که استون هنج دقیقا چگونه ساخته شدهاست. سنگهایی بزرگی، که تا ۵۰ تن وزن داشتند روی غلطکها به وسیله گروهی از مردان، کشیده شده وبه محل آورده میشدند. وقتی سنگها به محل میرسیدند، با استفاده از طناب و در صورت لزوم با ایجاد سراشیبی خاکی، آنها را در حالت ایستاده قرار میدادند.
تفسیر استون هنجبسیاری از متخصصان بر این باورند که این حلقه بزرگ سنگی در استون هنج برای نظارت و همچنین به عنوان معبدی برای ستایش کردن به کار میرفتهاست. آنها به خاطر وضعیت قرار گرفتن سنگ بزرگ به نام «سنگ هیل» (سنگ پاشنه) که ۶ متر ۲۰ پاارتفاع دارد و ۳۵ تن وزن آن است، بر این باور هستند. هنگامی که در زمان تغییر تابستان ۲۲ ژوئن، طولانیترین روز سال، خورشید طلوع میکند، به سنگ هیل میتابد و یک سایه بلند بوجود میآید که تدریجاً از مرکز بنا عبور میکند. این امر ثابت میکند که استون هنج بر اساس دستورات نجومی ساخته شدهاست و اهداف مذهبی داشتهاست. در سال 1960، منجم آمریکایی جرالد هاوکینگ چنین نظر داد که استونهنج، یک رصدخانه و تقویم پیچیدهای بود. تفاسیر نجومی استونهنج با وجود بی دقتی هایی که دارد هنوز هم محبوب مانده است. بسیاری از محققین حدس میزنند افرادی که استونهنج و جاهای دیگر را ساخته اند دانستههای ریاضی را که برای پیش گویی بسیاری از وقایعی که در نظریه جرالد هاوکینگ موجود است بدست آورده بودند.[۱] تاریخ استون هنجقصه گویان میگفتند مارلین جادوگر سنگها را در زمان شاه آرتور افسانهای قرن پنجم میلادی از ایرلند به استون آوردهاست. امروزه متخصصان پی بردهاند که قدمت استون هنج بسیار بیشتر از تاریخ فوق است. این بنا در سه مرحله ساخته شدهاست که تقریباً آغاز بنای آن از سال ۳۱۰۰ قبل از میلاد بودهاست. این مسئله ثابت میکند که استون هنج از اهرام مصر هم قدیمی تر است.
مراحل اول و دوماولین مرحله شامل هنج، یک کانال گرد با یک ساحل خاکی در درون آن بود. تقریباً یک هزار سال پیش، در طول مرحله دوم، کارگران دو حلقه متحد المرکز از سنگها را در مرکز بنای اصلی بلند کردند. احتمالاً برای آن از ۸۰ قطعه سنگ آتشفشانی باریک، به نام سنگ آبی استفاده نمودند. آنها بیشتر از کریستالهای سنگ چخماق تشکیل میشدند و به نظر میرسد آنها را از معادن کوههای پرسلی در دایفد، و از به آنجا آورده باشند. فاصله این منطقه تا استون هنج ۲۱۷ کیلومتر ۱۳۵ مایل است. احتمالاً یک تیم از کارگران سنگهای ۵/۴ تنی را بهوسیله قایق در بیشتر طول راه حمل کردهاند. احتمالاً سپس آن سنگها را به ساحل کشیدهاند. مرحله سومسومین مرحله از ساخت این بنا در سال ۲۰۰۰ قبل از میلاد شروع شد. سنگهای آبی با ۸۰ قطعه سنگهای سیاه بزرگ مرکزی به نام «سارسین» تعویض شدند. اینها همان سنگهای معروف هستند که امروزه هم دیده میشوند. این سنگها از ناحیه اطراف مارل بورو داون به آنجا آورده شدند، اما حمل آنها هم حتی مشکلتر از سنگهای آبی بود. وزن آنها تا ۵۶ تن میرسید و هر کدام را باید بهوسیله گروهی از مردان روی زمین میکشیدند. بیشتر سنگهای سارسین به شکل یک حلقه در کنار هم چیده شدند. پنج «تریلیتون» نیز در داخل حلقه قرار گرفتند که از ۲ سنگ ایستاده که روی آنها یک سنگ افقی قرار میگرفت، تشکیل میشدند. امروزه فقط ۳ تریلیتون باقی ماندهاست.
حقایق ثبت شدهحرکت دادن سنگهای عظیم الجثه به محل استقرارشان، یک کار بسیار عظیم بود. یک مطالعه نشان میدهد که یک هزار نفر در مدت ۳ هفته میتوانستند فقط یک قطعه را به استون هنج حمل کنند. حتی با استفاده از چنین نیروی کار عظیمی، ساخت قسمت مرکزی بنا بیش از ده سال طول میکشید. همچنین خرسنگ هایی نظیر استون هنج در شمال انگلستان موسوم به دایرهٔ سویین ساید که در طی قرنها در زمین فرو رفته اند و دایرهٔ کالانیش یافت میشود و به علاوه خرسنگهای عمودی باشکوهی در میان دشت آدبری که نماد جنس مذکر و مونثند نیز موجود است. بعضی براین باورند که این خرسنگها خاصیت شفادهندگی نیز دارند، مثلا کودکان بیمار را از میان سوراخهای واقع در خرسنگهای دایرهای شکل واقع در کورن وال عبور میدهند و گفته میشود عدهای از این سنگها نشان دهندهٔ کانالهای نیرو در زمین نیز هستند. ادامه مطلب ... مکانیک لاگرانژی فورمولبندی و نمایش دوبارهایست از مکانیک کلاسیک توسط ژوزف لویس لاگرانژ (در 1788 م) که بر اساس کمینهسازی یک کنش (Action) استوار ست.( ) بنا به تعریف، انرژی جنبشی و انرژی پتانسیل است. یعنی داریم: در این جا، تکامل سیستم از حالتی به حالت دیگر به نحوی صورت میگیرد که انتگرال لاگرانژی کمینه شود. مثلاً، در سادهترین حالت، کُنشِ مکان یک ذره در مکانیک کلاسیک با توجیهی لاگرانژی به صورت زیر نوشته میشود: در اینجا x خود تابعی از زمان است. x = x(t). کمینهکردن کمیت S منجر به معادلاتی میشود که اصطلاحاً به آنها معادلات اولر-لاگرانژ میگویند: که میشود: که همان قانون دوم نیوتن است. همانطور که میدانیم، دسترسی کلاسیک به مکانیک کوانتومی از طریق مکانیک همیلتونی صورت میپذرید. از طرف دیگر ریچارد فاینمن موفق شد از طریق مکانیک لاگرانژی به دسترسی مدرنتری به سوی مکانیک کوانتومی دست یابد که این دسترسی مدرن از طریق انتگرال مسیر فاینمن (یا انتگرال تابعی) امکانپذیر است. مکانیک همیلتونی یا مکانیک هامیلتونی فورمولبندی دوباره و نمایش جدیدیست از مکانیک کلاسیک. مکانیک همیلتونی در سال ۱۸۳۳ (م) توسّط ویلیام همیلتون و درپی پیدایش مکانیک لاگرانژی بهوجود آمد، که خود آن فورمولبندی مجدّد ولی قدیمیتریست از مکانیک قدیم. انگیزهها و علل علمی اینگونه نمایشهای پیاپی دانش فیزیک و مکانیک در قرون 18 و 19 میلادی را باید در تاریخ و فلسفهٔ علوم و بهویژه، در چگونگی آمادهشدن زمینهها برای تولّد مکانیک کوانتومی در اواخر سدهٔ نوزدهم جستجو نمود.این صورت تازهتر از مکانیک کلاسیک، امکان آن را بهدست میدهد که (همانند حالت مکانیک لاگرانژی) بتوانیم معادله حرکت ذرّات را بدون اعتنا به نیروهای وارده برآنها و هندسهٔ پیچیدهٔ سیستم حاکم بر بعضی از آنها بهدست آوریم. (مقایسه شود با مکانیک نیوتونی) برای رسیدن به این فرمولبندی از طریق مکانیک لاگرانژی ما از تعریف «اندازه حرکت (مومنتوم) مزدوج»[۱] استفاده میکنیم، که به صورت زیر است:
در اینجا L تابع لاگرانژی نام دارد. و «سرعت تعمیمیافته»[۲] است. به همین خاطر و به این ترتیب ما میتوانیم «تابع همیلتونی» ( ) را توسط یک تبدیل لژاندر به وجود بیاوریم. معادلههای حرکتی همیلتونی که معادل با معادله لاگرانژی به عبارتی معادله حرکتی نیوتونی () هستند، از این رو به صورت زیر نوشته میشود: فرمولبندی همیلتونی، راهی است برای گذر از فیزیک کلاسیک و فرمولبندی ریاضی مکانیک کوانتومی که توسط هایزنبرگ انجام شد. به طور خلاصه برای گذار از مکانیک کلاسیک به مکانیک کوانتومی کافیاست که براکت پواسُن را تبدیل به عملگر جابجایی هایزنبرگ بکنیم. سادهترین راه برای درک این موضوع از طریق معادلات همیلتون-ژاکوبی است مکانیک کلاسیک یا مکانیک نیوتنی یکی از قدیمیترین و آشناترین شاخههای فیزیک است. این شاخه با اجسام در حال سکون و حرکت، تحت تأثیر نیروهای داخلی و خارجی، سرو کار دارد. قوانین مکانیک به تمام گستره اجسام، اعم از میکروسکوپی یا ماکروسکوپی، از قبیل الکترونها در اتمها و سیارات در فضا یا حتی به کهکشانها در بخشهای دور دست جهان اعمال میشود. محتویات
مکانیک نیوتنی آخرین فردی که اندیشههایش بر نیوتن و فرمول بندی مکانیک کلاسیک تاثیر عمیق داشت، دکارت بود با این وجود نظرات تمام کارهای دکارت در زمینه فیزیک حالت توصیفی داشت اما همین مسائل توصیفی نیز به شدت با فیزیک ارسطویی در تضاد بود به همین دلیل نخست مکانیک گالیلهای بیان کرده و آنگاه فیزیک دکارتی آورده شده است تا با مقایسهٔ آنها با کارهای نیوتن، ارزش و اهمیت کار نیوتن بهتر مشخص شود مکانیک گالیلهایپس از کپرنیک و کپلر که در نجوم تحولات را آغاز کردند، گالیله مسئولیت انتقال تاریخی از نجوم به فیزیک را به عهده گرفت گالیله از جاذبه مطرح شده در قانون سوم کپلر جاذبه و شتاب را استنتاج کرد که از یک سو به حرکت غیر دایروی و سرعت نایکنواخت اجرام سماوی باز می گشت و از سوی دیگر به چند و چون سقوط اجسام در زمین ارتباط داشت. یک طرف نجوم و طرف دیگر قوانین فیزیک. تعریف " شتاب یعنی تغییر سرعت در مقدار و یا جهت " شیرازه نظریه گالیله بود که به نظر متاخرین در این باب متفاوت بود. نظریه قدما میگفت که حرکت طبیعی اجسام سماوی دایره است و حرکت اجسام زمینی خط مستقیم و اگر جسم زمینی را به حال خود بگذاریم کم کم خواهد ایستاد. گالیله اما میگفت که هر جسمی فارغ از سماوی یا زمینی اگر نیروی خارجی بر آن اعمال نشود در حرکت مستقیم خود با سرعت ثابت ادامه خواهد داد و نیروی اعمالی میتواند در راستا و یا در سرعت آن جسم تغییر حاصل کند که در هر دو صورت شتاب نامیده میشود. همچنین او قانون شتاب را کشف کرد و آن مثال معروف سقوط پر و گلوله در خلاء در اثبات همین موضوع است. او در این مورد دست به یک تصور علمی زد و فرض کرد که اگر بتوان ستونی بدون هوا ایجاد کرد این دو جسم در یک زمان و با یک سرعت به زمین خواهند رسید. این امر محقق نشد مگر زمانی که در تاریخ ۱۶۵۴ ماشین تخلیه هوا اختراع شد و صحت نظر گالیله تائید شد. در همان زمان این امکان نیز به وجود آمد تا شتاب جاذبه زمین اندازه گیری شود. او قوانین حرکت پرتابی را که اکنون به عنوان یک مسئله کلاسیک در دبیرستانها تدریس میشود را نیز کشف کرد دکارت و مفهوم حرکتدر باب فیزک دکارت و مفهوم حرکت از دیدگاه او کمتر سخن گفته اند. گویی فیزیک دکارت با آنهمه اهمیت و تاثیرش بر آراء اندیشمندان بزرگی همچون ایزاک نیوتن در مقابل دیگر افکار او همچون تصورات فطری و دوگانه انگاری ذهن - کمتر مورد توجه بوده است فیزیک و شالودههای آن نزد دکارت نقشی محوری داشتند. هر چند امروزه احتمالاً او را بیشتر با مابعدالطبیعه ذهن و بدن یا برنامه و روش معرفتشناسی اش میشناسند. در قرن هفدهم میلادی لااقل به یک اندازه، فیزیک مکانیکی و مکانیک جهان هندسی در حرکت که نقش بسیاری در مقبولیت او نزد اندیشمندان معاصرش داشت، شناخته شده بود پیش زمینههای تاریخدکارت در جریان مخالفت با فلسفه مدرسی به هیچ وجه تنها نبود آنزمان که دکارت در مدرسه فیزیک میآموخت حملات متعددی اندیشههای مختلف فلسفه طبیعی ارسطو را هدف قرار میداد . اما مهمترین امر در فهم فیزیک دکارت مسئله احیاء اتمیسم سنتی بود. در برابر دیدگاه ارسطویی، اتمیستهای سنتی از جمله دموکریتوس, اپیکور، و لوکرسیوس سعی میکردند تا رفتار ویژه اجسام را نه بر حسب صورتهای جوهری، بلکه بر حسب اندازه، شکل و حرکت اجسام کوچکتری بنام اتم تبیین نمایند. اتمهایی که در فضای خالی به حرکت واداشته شده اند . در قرن شانزدهم در باب اندیشه اتمیستی به طور گستردهای بحث میشد. بطوریکه در اوایل قرن هفدهم میتوان تعداد قابل توجهی از طرفداران آن از جمله نیکولاس هیل، سباستین باسو, فرانسیس بیکن، و گالیلو گالیله را نام برد . پس از تمام اینها، فیزیک دکارت نقطه پایانی بر این مباحث گذاشت که کاملا با جهان اتمیستها بیگانه بود. دکارت اعتقاد به وجود اتمهای جدا از هم و فضاهای خالی را که مشخصه فیزیک اتمیستی بود کنار گذاشت. جسم و امتدادفلسفه طبیعی دکارت با مفهوم جسم آغاز میشود. البته امتداد، ذاتی جسم یا جوهر جسمانی است. یا آنگونه که در " اصول " اصطلاح فنی آنرا بکار میگیرد، امتداد صفت اصلی جوهر جسمانی است . از نگاه دکارت، همچون دیگر بزرگان، علم ما به جواهر نه بصورت مستقیم بلکه از طریق عوارض، صفات و کیفیات، و . . . آنها ست . به همین دلیل در " اصول " مینویسد: " گرچه هر صفتی برای اینکه شناختی از جوهر به ما بدهد به تنهایی کافی است، اما همین یک صفت در جوهر هست که طبیعت و ذات جوهر را تشکیل میدهد و همه صفات دیگر تابع آن است . مقصود من امتداد در طول و عرض و عمق است که تشکیل دهنده طبیعت جوهر جسمانی است یا اندیشه که تشکیل دهنده طبیعت جوهر اندیشنده است . زیرا همه صفات دیگری که به جسم نسبت دارد منوط به امتداد و تابعی از آن است . و نیز . . . " این ویژگی خاص، امتداد برای جسم و اندیشه برای نفس است . همه دیگر تصورات و مفاهیم به این صفت خاص باز میگردند .تا آنجا که بواسطه صور امتداد است که ما اندازه، شکل و حرکت و دیگر صفات جسم را درک میکنیم . و همینطور به واسطه مفهوم اندیشه یا فکر است که قادر به درک اندیشههای خاص خود هستیم . تصور امتداد بسیار نزدیک به تصور جوهر جسمانی است، بطوریکه دکارت اذعان میدارد که ما قادر به درک مفهوم این جوهر فارغ از صفت اصلی آن نیستیم . دکارت در" اصول " اینگونه مینویسد: " تصور جوهر جسمانی بصورتی متمایز از کمیت خویش، تصوری مبهم از یک چیز غیر جسمانی است . گرچه بعضی این موضوع را به نحو دیگری بیان میکنند، اما من در هر حال فکر می کنم که نحوه تلقی آنها غیر از آن چیزی باشد که هم اکنون گفتم . زیرا وقتی جوهر را از امتداد و کمیت انتزاع میکنند، یا مقصودشان از جوهر لفظی است که دلالت بر چیزی ندارد یا تقریباً تصور مبهمی از جوهری غیرجسمانی در ذهن خود دارند که آن را بغلط به جسم نسبت میدهند و تصور حقیقی خود را از آن جوهر جسمانی به امتداد معطوف میکنند که در عین حال از نظر آنان عرض نامیده میشود . بنابراین میتوان بسهولت دریافت که الفاظ آنها با افکارشان مطابقت ندارد." دکارت به حرکات، حالات و اشکال که اجسام میتوانند دارای آنها باشند، قائل میگردد. بدین ترتیب، رنگها، مزهها، گرما و سرما در واقع در اجسام وجود ندارند بلکه آنها تنها در ذهنی که آنها را ادراک میکند موجود اند . البته مهم است که بدانیم آن هنگام که دکارت ذات یا جوهر جسم را امتداد انگاشت، قائل به جوهر به آن دقتی که مدرسیان معاصرش قائل بودند، نبود . خلاصه اینکه تمایز میان یک جوهر و عوارض آن در مابعدالطبیعه مدرسی یک اصل است. ( مثلاً، انسان ذاتاً یک حیوان ناطق است که با از دست دادن هرکدام از صفات حیوان یا ناطق دیگر انسان نیست )؛ اما عوارض غیر ذاتی - نسبت کاملاً متفاوتی با جوهر دارند، بطوریکه با از بین رفتن آنها تغییری در طبیعت جوهر رخ نمیدهد . حال، بعضی از آن عوارض مجموعهای از آن چیزهایی هستند که تنها در انسان یافت میشود . نزد دکارت تمام عوارض یک جوهر جسمانی باید بوسیله ذاتشان که همان امتداد است فهمیده شوند . هیچ چیز در جسم وجود ندارد که توسط ویژگی ذاتی امتداد قابل درک نباشد . بدین ترتیب اجسام دکارتی، اجسامی هندسی هستند که در خارج از ذهنی که آنها را ادراک میکند وجود دارند حرکتحرکت در فیزیک دکارت امری کاملاً تعیین کننده است. همه آنچه درجسم وجود دارد امتداد است، و تنها طریق برای اینکه جسمی از جسم دگر قابل تفکیک جلوه کند، حرکت است . بدین ترتیب، آنچه باعث تعین اندازه و شکل اجسام منفرد میگردد حرکت است و بدینسان حرکت، محوریترین اصل تبیینی در فیزیک دکارت است . باید توجه داشت که نظریه هندسی جسم به عنوان امتداد، ذاتاً جهانی ایستا را بر ما عرضه میدارد. اما واضح است که حرکت یک واقعیت است، و ماهیت آن را باید بررسی کرد . با این همه، ما باید فقط حرکت مکانی را بررسی کنیم . زیرا دکارت تصریح میکند که هیچ نوع دیگری از حرکت برای او قابل تصور نیست. در عرف عام، حرکت " عملی است که با آن جسمی ازمکانی به مکانی دیگر عبور میکند " و در مورد یک جسم مفروض میتوانیم بگوییم که این جسم، بر حسب نقاط مرجعی که اختیار میکنیم، در عین حال هم متحرک است و هم غیر متحرک . کسی که کشتی متحرکی سوار است نسبت به ساحلی که آن را ترک گفته است متحرک است، ولی در عین حال نسبت به اجزاء کشتی در حالت سکون است . حرکت به معنای اخص عبارت است از " انتقال یک جزء ماده یا یک جسم از مجاورت اجسامی که در تماس مستقیم با آن اندو ما آنها را در حال سکون تلقی میکنیم، به مجاورت اجسام دیگر در این تعریف تعبیرات " جزء ماده " و " جسم " را باید به معنای چیزی گرفت که در معرض حرکت انتقالی واقع میشود، ولو اینکه مرکب از اجزاء کثیری باشد که دارای حرکات خاص خویش اند و کلمه " حرکت انتقالی " را باید مبین این معنی دانست که حرکت در جسم مادی است و نه در فاعلی که آن را حرکت میدهد . حرکت و سکون صرفاً حالات مختلف یک جسم اند . به علاوه تعریف حرکت به عنوان حرکت انتقالی جسمی از مجاورت اجسام دیگر متضمن این معنی است که شیء متحرک فقط یک حرکت میتواند داشته باشد؛ در حالی که اگر از کلمه " مکان " استفاده میشد، میتوانستیم به یک جسم واحد حرکات متعددی نسبت دهیم، زیرا مکان را میتوان نسبت به نقاط مرجع متفاوتی لحاظ کردبالاخره در تعریف، کلمات " و ما آنها را در حالت سکون تلقی میکنیم " معنای کلمات " اجسامی که در تماس مستقیم با آن اند " را محدود میکند دکارت جهت زدودن ابهام از چهره حرکت مدرسی دست به تعریف دقیق خود از حرکت میزند. او با توجه به وضوح مفهوم عرفی حرکت، آنرا هندسی لحاظ میکند تا از گرفتار شدن در کلاف تعاریف گمراه کننده مدرسی بپرهیزد . بعدها دکارت در " اصول " با کوشش در نظام مند نمودن اندیشه اش سعی میکند به مفهوم حرکت، با توجه به تعریفی که نزد عوام بکار میرود روشنی ببخشد: " اما حرکت ( یعنی حرکت مکانی، زیرا من حرکت دیگری نمیتوانم تصور کنم و گمان نمی کنم بتوان حرکت دیگری در طبیعت تصور کرد ) به معنی معمولی کلمه چیزی نیست جز عملی که جسم با آن از مکان به مکان دیگر میرود . " دکارت تعریف دیگری از حرکت را جهت روشنایی بخشیدن به مفهوم مکان پیشنهاد میکند . در " اصول " اصل 25 مینویسد : " اما اگر عادت عمومی را رها کنیم و به حقیقت ماده توجه کنیم اجازه دهید ببینیم بر اساس حقیقت شیء از حرکت چه میتوان فهمید . برای اینکه طبیعت مشخص حرکت را تعیین کنیم، میتوان گفت حرکت عبارت است از: انتقال جزئی از ماده یا از یک جسم از کنار اجسامی که بدون فاصله با آن اتصال دارند و ما آنها را در سکون تلقی می کنیم به کنار اجسام دیگر . مقصود من از " یک جسم " یا " جزئی از ماده " تمام آن چیزی است که یکجا و بر روی هم تغییر مکان میدهد؛ گر چه ممکن است این جسم خود مرکب از اجزاء بسیاری باشد که فی نفسه حرکات دیگری داشته باشند . من این عمل را انتقال مینامم نه نیرو یا فعلی که انتقال میدهد، تا نشان دهم که حرکت همیشه در شیء متحرک است نه در محرک . زیرا به نظر من این دو دقیقاً از هم تفکیک نشده اند . علاوه بر این، من چنین درک می کنم که حرکت حالتی از شیء متحرک است و نه یک جوهر؛ درست همانطور که شکل حالتی از شیء متشکل و از اصل سکون حالتی از شیء ساکن است . مدت و زمان تصور زمان با تصور حرکت ارتباط دارد . ولی ما باید تمایزی میان زمان و مدت قائل شویم . مدت حالتی از شیء به لحاظ دوام وجود آن اعتبار میشود . ولی زمان که به عنوان مقدار حرکت وصف میشود از مدت به معنای عام متمایز است . " ولی برای اینکه مدت همه اشیاء را تحت ضابطه و ملاک واحدی ادراک کنیم، معمولاً مدت آنها را با مدت بزرگترین و منظمترین حرکات، یعنی حرکاتی که علت پیدایش سالها و روزهاست، مقایسه می کنیم، و از اینها به زمان تعبیر می کنیم . بنابراین زمان چیزی را به مفهوم مدت، به معنای عام، اضافه نمیکند، بلکه به نحوهای از فکر یا اعتبار ذهن است " . بنابر این دکارت میتواند بگوید که زمان فقط نحوهای از فکر یا اعتبار ذهن است و یا، چنانکه در " اصول " میآید , " فقط نحوهای از اعتبار این مدت است . " اشیاء مدت یا دوام دارند، ولی میتوانیم به وسیله مقایسهای این مدتها را در ذهن اعتبار کنیم و در آن صورت ما تصور زمان را داریم، که مقدار مشترک مدتهای مختلف است پس در عالم مادی جوهر جسمانی را داریم، که آن را امتداد حرکت می دانیم، اما چنانکه قبلاً ملاحظه شد، اگر نظریه هندسی جوهر جسمانی را فی نفسه اعتبار کنیم، به تصور یک عالم ایستا میرسیم زیرا تصور امتداد فی نفسه مستلزم تصور حرکت نیست . بنابراین، حرکت بالضروره به عنوان امری زائد بر جوهر جسم مینماید . و در واقع حرکت در نظر دکارت حالتی از جسم است . بنابراین، باید درباره منشا حرکت تحقیق کرد . و در این مرحله، دکارت تصور خداوند و فاعلیت الهی را به میان میکشد . زیرا خداوند اولین علت حرکت در عالم است به علاوه، او مقدار متساوی و ثابتی از حرکت را در عالم حفظ میکند، به نحوی که هر چند نقل و انتقالی در حرکت واقع میشود، مقدار کلی آن ثابت باقی می ماند . " به نظر من واضح است که کسی غیر از خداوند نیست که با قدرت کامله خویش ماده را با حرکت و سکون اجزای آن خلق کرده باشد، و با مشیت بالغه خویش هم اکنون در عالم همان قدر حرکت و سکونی را که به هنگام خلق آن ایجاد کرده بود، حفظ کند. زیرا هر چند حرکت فقط حالتی از احوال ماده متحرک است، با وجود این ماده مقدار خاصی از حرکت را که هرگز قابل زیادت و نقصان نیست حفظ میکند، ولو اینکه در برخی از اجزاء آن گاهی حرکت بیشتر و گاهی حرکت کمتری وجود دارد . . . " . میتوان گفت که خداوند عالم را با مقدار معینی از نیرو آفریده است، و کل مقدار نیرو در عالم، با آنکه مستمراً از جسمی به جسم دیگر منتقل میشود، ثابت می ماند . در نهایت نباید از نظردور داشت که دکارت در صدد است که بقای مقدار حرکت را از مقدمات مابعدالطبیعی، یعنی، از ملاحظه کمالات الهی، استنتاج کند آیزاک نیوتننیوتن در سال ۱۶۸۷ میلادی "اصول ریاضین فلسفهٔ طبیعی" را به نگارش درآورد. در این کتاب او مفهوم گرانش عمومی را مطرح ساخت و با تشریح قوانین حرکت اجسام، علم مکانیک کلاسیک را پایه گذاشت. نیوتن همچنین در افتخار تکمیل حساب دیفرانسیل با ویلهلم گوتفرید لایبنیتز ریاضیدان آلمانی شریک است. نام نیوتن با انقلاب علمی در اروپا و ارتقاء تئوری خورشید- مرکزی (heliocentrism) پیوند خورده است.او نخستین کسی است که قواعد طبیعی حاکم بر گردشهای زمینی و آسمانی را کشف کرد. وی همچنین توانست برای اثبات قوانین حرکت سیارات کپلر برهانهای ریاضی بیابد. در جهت بسط قوانین نامبرده، او این جستار را مطرح کرد که مدار اجرام آسمانی ( مانند ستارگان دنباله دار) لزوما بیضوی نیست بلکه میتواند هذلولی یا شلجمی نیز باشد. افزون بر اینها، نیوتن پس از آزمایشهای دقیق دریافت که نور سفید ترکیبی است از تمام رنگهای موجود در رنگینکمان. در آن دوران دروس دانشکده عموماً بر پایهٔ آموزههای ارسطو تنظیم میشد ولی نیوتن ترجیح میداد که با اندیشههای مترقیتر فیلسوفان نوگرایی چون دکارت، گالیله، کپرنیک و کپلر آشنا شود. در ۱۶۶۵ میلادی او موفق به کشف قضیهٔ دو جملهای در جبر شد. یافتهای که بعدها به ابداع حساب دیفرانسیل انجامید.در سال ۱۶۸۴ میلادی نیوتن که مطالعات خود را دربارهٔ گرانش و چگونگی حرکت سیارات کامل کرده بود، رسالهای در این مورد نوشت که بسیار مورد توجه ادموند هالی منجم معروف انگلیسی قرار گرفت. با تشویق و پیگیری او سرانجام نیوتن کتابش را تکمیل و با سرمایه هالی منتشر کرد. کتاب (Philosophiae Naturalis Principia Mathematica) اصول ریاضی فلسفهٔ طبیعی بر جهان علم بویژه فیزیک تأثیری عظیم گذاشت و بعضی آن را بزرگترین کتاب علمی تاریخ دانستهاند. کپلر نتوانسته بود توضیح دهد که چرا مدار سیارهها بیضی است و چه نیرویی آنها را به حرکت در میآورد. همچنین مشخص نبود که به چه علت سرعت مداری سیارات وقتی به خورشید نزدیکتر میشوند، افزایش مییابد.نیوتن در کتاب اصول ریاضی فلسفه طبیعی به تمامی این پرسشها پاسخ گفت. او ثابت کرد که نیروی کشش میان اجسام آسمانی، طبق قانون " عکس مربع" عمل میکند یعنی مقدار نیروی گرانش میان خورشید و یک سیاره برابر است با عکس مجذور فاصله میان آن دو. او با تحلیل ریاضی نشان داد که قانون عکس مربع به ناگزیر مسیر حرکت سیارهها را بیضی میسازد. آنگاه او گام بلند دیگری برداشت و قانون گرانش عمومی را وضع کرد که به موجب آن هر جسمی در عالم به هر جسم دیگری نیروی کششی وارد میکند و مقدار این نیرو با رابطهٔ نامبرده محاسبهپذیر است. در بخش دیگری از کتاب اصول ریاضی فلسفه طبیعی، نیوتن چگونگی جنبش اجسام را در قالب سه قانون توصیف کرده است. ارسطو بر این باور بود که اجسام در حالت طبیعی ساکن هستند و برای اینکه یک جسم با سرعت یکنواخت به حرکت خود ادامه دهد، باید پیوسته نیرویی بر آن وارد شود در غیراین صورت به حالت «طبیعی» خود برمیگردد و ساکن میشود. اما نیوتن با بهرهگیری از پژوهشهای گالیله به این پندار درست رسید که اگر جسمی با سرعت یکنواخت به حرکت درآید و نیرویی بیرونی به آن وارد نشود تا ابد با شتاب صفر به حرکت خود ادامه خواهد داد. این ویژگی را نیوتن در نخستین قانون حرکت خود چنین بیان میکند. قانون یکمهر جسم که در حال سکون یا حرکت یکنواخت در راستای خط مستقیم باشد، به همان حالت میماند مگر آنکه در اثر نیروهای بیرونی ناچار به تغییر آن حالت شود. دومین قانون به این پرسش پاسخ میدهد که اگر بر یک جسم نیروی خارجی وارد شود، حرکت آن چگونه خواهد بود. قانون دومآهنگ تغییر اندازهٔ حرکت یک جسم، متناسب با نیروی برآیندِ وارد بر آن جسم است و در جهت نیرو قرار دارد. فرمولی که از این قانون برمیآید (F=ma) به معادله بنیادین مکانیک کلاسیک معروف است که مطابق آن، شتاب یک جسم برابر است با نیروهای خالص وارده تقسیم بر جرم جسم. سومین قانون میگوید که هرگاه جسمی به جسم دیگری نیرو وارد کند، جسم دوم نیز نیرویی به همان بزرگی ولی در سوی مخالف بر جسم اول وارد میکند و برآیند کنش همزمان این دو نیرو باعث حرکت شتابدار میشود. قانون سومکس شعر برای هر کنشی همواره یک واکنش برابر ناهمسو وجود دارد. مجموعهٔ قوانین سهگانهٔ حرکت و قانون گرانش عمومی، اساس و شالودهٔ فناوری مدرن هستند و با وجود پیدایش فرضیههای تازهتر از اهمیت آن کاسته نشده است. در کنار فعالیتهای علمی معمول، نیوتن از مسؤولیتهای سیاسی نیز رویگردان نبود. او در سال های1689، 1701 و 1702 م. به نمایندگی مجلس برگزیده شد. اگر چه تنها جملهای که در طول این سه سال در صحن مجلس بر زبان آورد، تقاضای بستن پنجرهها بود! از سال ۱۷۰۳ میلادی تا آخر عمر نیوتن رئیس انجمن سلطنتی بریتانیا و همچنین یکی از اعضای فرهنگستان علوم فرانسه بود. پیش زمینه تاریخی قانون جهانی گرانش نیوتنبعد از ارائهٔ قوانین کپلر و کشفیات پر اهمیت گالیله، ریاضیدانان و فیزیکدانان علاقه زیادی به موضوعهای اخترشناسی پیدا کردند. در این زمینه نظریههای مختلفی داده شد. رابرت هوک و ادموند هالی به نظر باقی بودند که نیرویی که سیارهها را بهطرف خورشید میکشد، آنها را در مدار خود نگاه میدارد. از این گذشته آنها گمان میکردند که این نیرو باید با دور شدن از خورشید و به نسبت مربع فاصله ضعیف شوند. کپلر نیز وجود این نیرو را قبول داشت و تصور میکرد که این نیرو به نسبت فاصله ضعیف میشود. بنابراین داستان افتادان سیب و توجه نیوتن به گرانش نه تنها واقعی نیست، بلکه شناختن روند تکامل علم را مختل میکند. حتی 50 سال قبل ازنیوتن گالیله به شتاب گرانش توجه داشت و آن را بیان کرده بود. اما امتیاز نیوتن در این بود که اثر همهٔ نیروها را تحت قانون کلی توضیح داد و بصورت رازی بیان کرد. علاوه بر آن نیوتن با یک فرض اساسی که قبل از وی به آن توجه نشده بود توانست قانون جهانی گرانش را فرمول بندی کند. وی فرض کرد که جسمی کروی که چگالی آن در هر نقطه به فاصله آن تا مرکز کره بستگی دارد، یک ذرهٔ خارجی را طوری جذب میکند که گویی همه جرم آن در مرکز متمرکز شده است. این قضیه توجیه وی را از قوانین حرکت سیارات کامل کرد، زیرا انحراف جزئی خورشید از کرویت واقعی در اینجا قابل صرف نظر کردن است. پس از آنکه نیوتن قانون جهانی گرانش را مطرح کرد، رابرت هوک ادعا کرد که نیوتن کشف قانون گرانش وی را دزدیده و به نام خود ارائه داده است. به همین دلیل مشاجره شدیدی بین نیوتن و هوک در گرفت که موجب رنجش و حتی بیماری نیوتن گردید. قانون اول نیوتنهر گاه به جسمی نیرویی وارد نشود و یا برایند صفر گردد اگر جسم ساکن باشد ساکن می ماند اگر با سرعت ثابت در حال حرکت باشد با همان سرغت به حرکتش ادامه میدهد . این قانون تحت عنوان مختلف از جمله، اصل ماند، قانون اینرسی، قانون لختی بیان شده است. طبق قانون اول نیوتن حرکت ویزگی ذاتی اجسم است و در غیاب هرگونه نیروی خارجی جسم هماه حالت حرکتی خود را حفظ میکند. این قانون طومار فلسفهٔ طبیعی ارسطو را درهم پیچید. زیرا ارسطو گفته بود: برای اینکه یک جسم با سرعت یکنواخت به حرکت خود ادامه دهد، باید پیوسته نیرویی بر آن وارد شود در غیراین صورت به حالت طبیعی خود برمیگردد و ساکن میشود . چند مثالجسمی را روی کف دست خود قرار دهید و دست را بی حرکت نگاه دارید. این جسم تا زمانیکه روی کف دست شما قرار دارد، همانجا و به همان حالت خواهد ماند، زیرا برایند تمام نیروهای وارد بر آن صفر است . قانون دوم نیوتن قانون دوم نیوتن در فیزیک بسیار مهم و اساسی است. هر گاه نیرویی بر یک جسم اثر کند این جسم شتابی میگیرد که هم جهت نیرو است و اندازه آن با اندازه نیرو نسبت مستقیم و با جرم جسم نسبت عکس دارد . F=ma or a=F/m این قانون که در سال 1679 اولین بار در کتاب Procatinare Unnaturalis Prinicipia Mathematica بوسیله نیوتن منتشر شد بهعنوان مهمترین کشف در تاریخ علم قلمداد شده است . معمولاً قانون دوم نیوتن را با استفاده از تغییرا اندازه حرکت تعریف میکنند. چون اندازه یکی از مفاهیم بنیادی در فیزیک است، لذا آنرا تعریف کرده و یکبار دیگر با استفاده از به تعریف قانون دوم نیوتن خواهیم پرداخت. اندازه حرکت یا تکانه اندازه حرکت بصورت حاصلضرب جرم در سرعت یعنی P=mv تعریف میشود. بنابر این با توجه به قانون اول نیوتن هنگامی سرعت تغییر میکند که نیرویی بر جسم اعمال شود. لذا در غیاب هرگونه نیروی خارجی اندازه حرکت یک جسم ثابت است. بنابر این قانون دوم نیوتن را میتوان به صورت زیر تعریف کرد : نیرو = تغییرات اندازه حرکت F = dp/dt در قانون دوم نیوتن سرعت نامتناهی قابل قبول است. چون در قوانین نیوتن خواص فیزیکی ماده مستقل از سرعت آن فرض شده، همچنین زمان نیز یک کمیت مستقل و مطلق است، بنابراین با توجه به سرعت نامتناهی در مدت زمان صفر هر فاصلهای قابل پیمودن است. به عبارت دیگر یک شئی در لحظهای خاص میتواند در مکانهای مختلفی باشد. هرچند این پدیده هرگز مشاهده نشد، اما فیزیکدانان برای مدتی بیش از دو قرن پذیرای آن بودند . قانون سوم نیوتن برای هر کنشی همواره یک واکنش برابر ناهمسو وجود دارد. به عبارت دیگر هرگاه جسم 1 نیرویی به جسم 2 وارد کند، جسم 2 نیز همان مقدار نیرو را در جهت مخالف نیروی دریافتی به جسم یک وارد میکند، بطوریکه: F1=-F2 or F1+F2=0 با توجه به اینکه سرعت نامتناهی طبق قانون دوم قابل قبول بود، قانون سوم همواره و در تمام لحظات برقرار بود. حتی اگر دو جسم در فاصلهٔ دلخواه نسبت به یکدیگر قرار داشته باشند، هر تغییر موضع هر یک از آنها، بلافصله به دیگری منتقل میشود. یعنی همزمان دو نقطه از جهان و در واقع تمام جهان را میتوان تحت تاثیر یک رویداد قرار داد . گرانش پرتابهای که بطور افقی پرتاب میشود، مسیری سهمی شکل را بهطرف زمین می پیماید و سرانجام به سطح زمین سقوط میکند. اما چون زمین به شکل کره استّ، سطح آن انحنا دارد. حال اگر پرتابهای باسرعت زیاد از بالای یک قله پرتاب شود، تحت تاثیر گرانش مسری منحنی را طی خواهد کرد. اگر سرعت این پرتابه به اندازهٔ کافی باشد، میتواند یک دایرهٔ کامل را حول زمین طی کند و دائم دور زمین بچرخد. نیوتن فرض کرد که نیروی گرانش زمین مانند کرهای بزرگ و در حال انبساط در همه جهات پراکنده است. بنابراین مساحت این کره برابر است با: S=4pir^2 وی سپس استدلال کرد که نیروی گرانشی که بر سطح این کره پراکنده شده است، می بایست متناسب با مجذور شعاع آن ضعیف شود. درسا مانند شدت نور و صوت. به این ترتیب برای نیوتن آشکار شد که ماه بایستی تحت اثر این نیروی گرانش کشیده شود. سپس استدلال کرد چنانچه ماه با نیروی معینی بوسیله زمین کشیده میشود، زمین نیز بایستی با همان اندازه بوسیله ماه کشیده شود. آنگاه نتیجه گرفت که نیروی گرانشی میان هر دو جسمی که در جهان است، مستقیماً متناسب با حاصلضرب جرمهای آنهاست. این نتیجه را قانون جهانی گرانش می نامند که بصورت زیر بیان میشود: F=GmM/r^2 با گذشت زمان مشخص شد که سیارات و ستارگان از این قانون تبعیت میکنند. نیوتن هیچگاه قوانین خود را بصورت تحلیلی ننوشت، این کار اولین بار توسط اویلر انجام شد. دستگاه مقایسهای مطلق اتربا توجه و کمی دقت به قوانین نیوتن مشاهده میشود که هنگام مطرح شدن این قوانین یک نکته مهم نادیده گرفته شده است، و آن این است که این قوانین نسبت به کدام دستگاه مقایسهای مطرح شده اند. زیرا در تمام تجربیات مکانیکی از هر نوع که باشند باید وضع نقاط مادی را در لحظهٔ معین نسبت به مکانی خاص در نظر گرفته شود. نیوتن نظر داده بود که کالبد فضا، در حالت سکون است. یعنی میتوان از حرکت مطلق سخن گفت. اما در آن زمان اعتقاد عمومی بر این بود که کالبد فضا از اتر (عنصر پنجم ارسطویی) انباشته است. یعنی چنین تصور میشد که اتر در فضا مستقر و ساکن است و به هیچ روی حرکت نمیکند و همهٔ اجسام در اتر غوطه ورند همچنین دانشمندان کلاسیک همواره تاثیر از فاصله دور را امری می پنداشتند که تصور آن دشوار بود، و نیروی گرانش که میتوانست از فواصل دور اثر میکند، نیوتن را به تعجب واداشته بودنیوتن به منظور توضیح این اثر، عقیده ارسطو را در باره اینکه افلاک از اتر پر شده اند را پذیرفت و فکر میکرد که ممکن است گرانش بطریقی توسط اتر منتقل شود. لذا اتر ضمن آنکه دستگاه مقایسهای مطلق بود، وسیلهٔ انتقال گرانش نیز به حساب میآمد فضا و زمان نیوتننیوتن در کتاب اصول فلسفهٔ طبیعی نوشت: زمان مطلق، حقیقی و ریاضی، خود بخود و به علت ماهیت ویژه خود، بطور یکنواخت و بدون ارتباط با هیچ چیز خارجی جریان دارد. بنابراین از دیدگاه نیوتن زمان یک مقیاس جهانی بود که مستقل از همه اجسام و پدیدههای فیزیکی وجود داشت. زمان به دلیل ماهیت خود جریان داشت و این جریان وابسته به هیچ چیز دیگری نبود. همچنین در مورد فضا چنین میگوید فضا در ذات خود مطلق و بدون احتیاج به یک چیز خارجی همه جا یکسان و ساکن است. اینگونه نگرش به مطلق در قوانین نیوتن راهگشای بسیاری از ابهامات مکانیک نیوتنی بود. زمان مطلق، فضا مطلق و حرکت مطلق مواردی بودند که مکانیک نیوتنی بر اساس آنها شکل گرفته بود. مشکلات قانون گرانشمهمترین مشکل قوانین نیوتن در قانون جهانی گرانش وی بود و خود نیوتن نیز متوجه آن شده بود. نیوتن دریافت که بر اثر قانون گرانش او، ستارگان باید یکدیگر را جذب کنند و بنابراین اصلاً به نظر نمیرسد که ساکن باشند. نیوتن در سال 1692 طی نامهای به ریچارد بنتلی نوشت "که اگر تعداد ستارگان جهان بینهایت نباشد، و این ستارگان در ناحیهای از فضا پراکنده باشند، همگی به یکدیگر برخورد خواهند کرد. اما اکر تعداد نامحدودی ستاره در فضای بیکران به طور کمابش یکسان پراکنده باشند، نقطه مرکزی در کار نخواهد بود تا همه بسوی آن کشیده شوند و بنابراین جهان در هم نخواهد ریخت." این برداشت نیز با یک اشکال اساسی مواجه شد. بهنظر سیلیجر طبق نظریه نیوتن تعداد خطوط نیرو که از بینهایت آمده و به یک جسم میرسد با جرم آن جسم متناسب است. حال اگر جهان نامتناهی باشد و همهٔ اجسام با جسم مزبور در کنش متقابل باشند، شدت جاذبه وارد بر آن بینهایت خواهد شد . مشکل بعدی قانون گرانش نیوتن این است که طبق این قانون یک جسم به طور نامحدود میتواند سایر اجسام را جذب کرده و رشد کند، یعنی جرم یک جسم میتواند تا بینهایت افزایش یابد. این نیز با تجربه تطبیق نمیکند، زیرا وجود جسمی با جرم بینهایت مشاهده نشده است مشکل بعدی قوانین نیوتن در مورد دستگاه مرجع مطلق بود. همچنان که می دانیم حرکت یک جسم نسبی است، وقتی سخن از جسم در حال حرکت است، نخست باید دید نسبت به چه جسمی یا در واقع در کدام چارچوب در حرکت است. دستگاههای مقایسهای در فیزیک دارای اهمیت بسیاری هستند. قوانین نیوتن نسبت به دستگاه مرجع مطلق مطرح شده بود. یعنی در جهان یک چارچوب مرجع مطلق وجود داشت که حرکت همه اجسام نسبت به آن قابل سنجش بود. در واقع همهٔ اجسام در این چارچوب مطلق که آن را "اتر" می نامیدند در حرکت بودند. یعنی ناظر میتوانست از حرکت نسبی دو جسم صحبت کند یا میتوانست حرکت مطلق آن را مورد توجه قرار دهد. مکانیک کوانتومی
تخلیه الکتریکی
پتانسیل الکتریکی
وسایل مورد نیاز
شرح آزمایش با چوب یا میله، پایه هایی مانند شکل زیر، برای سیم ها طراحی کنید.
چه اتفاقی در حال وقوع است؟ سیم حامل جریان، در اطراف خود یک میدان مغناظیسی تولید می کند که بصورت دایره وار دور سیم بوجود می آید. وقتی جریان از درون میدان مغناطیسی می گذرد، میدان نیروئی به آن اعمال می کند. بنابراین هر سیم حامل جریان، میدان مغناطیسی در منطقهُ سیم دیگر ایجاد کرده و در نتیجه به سیم دیگر نیرو اعمال می کند. دو سیم موازی حامل جریان یکدیگر را جذب یا دفع می کنند که این بستگی به جهت جریان درون دو سیم دارد. اگر جهت جریان های دو سیم یکی باشد دو سیم همدیگر را جذب و اگر جهت جریان های دو سیم خلاف یکدیگر باشند، دو سیم همدیگر را دفع می کنند. آخرین مطالب نويسندگان موضوعات پيوندها تبادل لینک هوشمند
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|