جذابیت های فیزیک مطالب علمی جذاب در مورد فیزیک ستیون ویلیام هاوکینگ (به انگلیسی: Stephen William Hawking) (زاده ۸ ژانویه ۱۹۴۲) یک فیزیکدان نظری و کیهانشناس بریتانیایی است که کارهای علمی اش سابقهای بیش از چهل سال دارد. کتابها و همایشهایش او را به یک چهرهٔ محبوب تبدیل کرده است. در حال حاضر، او عضو جامعهٔ سلطنتی هنر، یک عضو ثابت جامعهٔ اسقفان دانشمند و در سال ۲۰۰۹ میلادی دریافت کننده مدال آزادی ریاست جمهوری امریکا است.
هاوکینگ برای سی سال پرفسور لوکازیون ریاضیات در دانشگاه کمبریج بود، از سال ۱۹۷۹ میلادی تا یکم اکتبر ۲۰۰۹. او به خاطر کاریهای که در زمینهٔ کیهانشناسی و جاذبه کوانتوم انجام داده است، به ویژه در زمینهٔ سیاه چاله شناخته شده است. او همچنین موفقیتی در کار کردن بشان که با رکوردی ۲۳۷ هفتهای به عنوان پرفروشترین کتاب در بریتانیا باقی ماند باعث شهرتش شد. هاوکینگ مبتلا به بیماری اسکلروز جانبی آمیوتروفیک است، وضعیتی که پس از سالها، پیشرفت بیماری در بدنش او را به صورت یک فلج کامل درآورده است.
محتویات
زمینههای پژوهشیینهٔ پژوهشی اصلی وی کیهانشناسی و گرانش کوانتومی است. از مهمترین دستاوردهای وی مقالهای است که به رابطهٔ سیاهچالهها و قانونهای ترمودینامیک میپردازد. او نشان میدهد که سیاهچالهها بعد از مدتی به وسیلهٔ زوجهای ذرات مجازی که در افق رویداد (event horizon) آن تشکیل میشود، نابود میشوند که همین زوج ذرات پیشبینی میکند که سیاه چالهها باید امواجی از خود تابش کنند، که امروزه این امواج به نام تابش هاوکینگ ( و گاهی تابش بِکستِین-هاوکینگ ) خوانده میشوند.
مقالهٔ مشترک استیون هاوکینگ و پنروز که در سال ۱۹۷۰ منتشر شد و ثابت میکرد که اگر نسبیت عام درست باشد و جهان دارای آن مقدار ماده که مشاهده میکنیم باشد، باید تکینگی انفجار بزرگ در گذشته رخ داده باشد او با کیپ ثورن درباره اینکه ماکیان ایکس یک سیاهچاله نیست یک شرطبندی علمی داشتهاست
علمیوی میگوید: تفاوت میان گذشته و آینده از کجا ناشی میشود؟ قوانین علم میان گذشته و آینده تمایزی قایل نمیشود، بااین حال در زندگی عادی تفاوتی عظیم میان گذشته و آینده وجود دارد. ممکن است ببینید یک فنجان از روی میز به زمین بیفتد و تکه تکه شود اما هرگز شاهد آن نخواهید بود که فنجان تکههای خود را جمع کند و به بالا بپرد و بر روی میز برگردد. افزایش بینظمی یا به اصطلاح آن آنتروپی چیزی است که گذشته را از آینده متمایز میکند و به زمان جهت میدهد. هاوکینگ زمانی عقیده داشت که گسترش جهان هستی متوقف و جهان دوباره جمع میشود. او بعدها گفت که اشتباه میکرده است.
ناتوانی جسمیاستیون هاوکینگ در ژانویه ۱۹۶۳ و در آغاز بیست و یک سالگی، به دنبال احساس ناراحتی در عضلههای دست و پا به بیمارستان مراجعه کرد. آزمایشهایی که روی او انجام گرفت علائم بیماری بسیار نادر و درمان ناپذیری را نشان داد. این بیماری که به نام اسکلروز جانبی آمیوتروفیک یا ALS شناخته میشود بخشی از نخاع و مغز و سیستم عصبی را مورد حمله قرار میدهد و به تدریج اعصاب حرکتی بدن را از بین میبرد و با تضعیف ماهیچهها فلج عمومی ایجاد میکند بطوریکه بمرور توانایی هرگونه حرکتی از شخص سلب میشود. معمولاً مبتلایان به این بیماری بیدرمان مدت زیادی زنده نمیمانند و این مدت برای استیون بین دو تا سه سال پیشبینی شده بود. پس از این اتفاق، استیون هاوکینگ دچار ناراحتی و افسردگی شد و همهٔ آرزوهای خود، مانند تحصیل در دورهٔ دکترا را از دست رفته میدید. به اتاقی که در دانشگاه داشت پناه برد و در تنهایی ساعتها متفکر و بیحرکت ماند. خودش بعدها تعریف کردهاست که آن شب دچار کابوسی شد و در خواب دید که محکوم به اعدام شدهاست و او را برای اجرای حکم میبرند و در آن موقعیت حس کرد که هر لحظه زندگی چقدر برایش ارزشمند است. بعد از بیداری به یاد آورد که در بیمارستان با یک جوان مبتلا به بیماری سرطان خون هم اتاق بوده و او از فرط درد چه فریادهایی میکشید. پس خود را قانع کرد که اگر به بیماری درمانناپذیری مبتلااست لااقل درد نمیکشد. بعلاوه طبع لجوج و نقّاد اوکه هیچ چیز را به آسانی نمیپذیرفت هشدار داد که از کجا معلوم که پیش بینی پزشکان درست از کار در بیاید. اما آنچه به او قوت قلب و اعتماد به نفس بیشتری برای مبارزه با ناامیدی و بدبینی داد آشناییش در همان ایام با دختری به نام (جین وایلد) بود که بعدها همسرش شد. جین دانشجوی دانشگاه لندن بود اما تحت تأثیر هوش فوقالعاده و شخصیت استثنایی استیون چنان مجذوب او شده بود که هر هفته به سراغش میآمد و ساعتی را به گفتگوی با او میگذرانید. آنها پس از چندی رسما نامزد شدند و استیون تحصیلات دانشگاهی اش را از سر گرفت زیرا برای ازدواج با جین میبایست هرچه زودتر دکترای خود را بگیرد و کار مناسبی پیدا کند. و او طی دو سال با اشتیاق و پشتکار این برنامه را عملی کرد در حالیکه رشد بیماری را در عضلاتش شاهد بود و ابتدا به کمک یک عصا و سپس دو عصا راه میرفت. ازدواجش با جین در سال ۱۹۶۵ صورت گرفت و او چنان غرق امید و شادی بود که به پیش بینی دو سال پیش پزشکان در مورد مرگ قریب الوقوعش نمیاندیشید. پروفسور استیون هاوکینگ اکنون ۶۹ سال دارد. از اواخر دهه ۶۰ برای نقل مکان از صندلی چرخدار استفاده میکند و قدرت تحرک از همه اجزای بدنش بجز دو انگشت دست چپش سلب شدهاست. با این دو انگشت او میتواند دکمههای رایانه بسیار پیشرفتهای را فشار دهد که اختصاصأ برای او ساختهاند و بجایش حرف میزند و رابطه اش را با دنیای خارج برقرار میکند زیرااستیون از سال ۱۹۸۵ قدرت گویایی خود را هم ازدست دادهاست. در آن سال او پس از بازگشت از سفری به گرد جهان برای مدتی در ژنو بسر میبرد که مرکز پژوهشهای هستهای اروپاست و دانشمندان این مرکز جلسات مشاورهای با او داشتند. یک شب که استیون هاوکینگ تا دیر وقت مشغول کار بود ناگهان راه نفس کشیدنش گرفت و صورتش کبود شد بیدرنگ او را به بیمارستان رساندند و تحت معالجات اضطراری قرار دادند. معمولاً مبتلایان به بیماری ALS در مقابل سینه پهلو حساسیت شدیدی دارند و در صورت ابتلای به آن میمیرند که این خطر برای استیون هاوکینگ هم پیش آمده بود و گرفتن راه تنفس او ناشی از سینه پهلو بود. پس از چند روز بستری بودن در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان سرانجام با اجازه همسرش تصمیم گرفته شد که با عمل جراحی مخصوص مجرای تنفس او را باز کنند اما در نتیجه این عمل صدای خود را برای همیشه از دست میداد. عمل جراحی با موفقیت صورت گرفت و بار دیگر استیون از خطر مرگ جست. هر چند قدرت گویایی خود را از دست داد، با جایگزینی رایانه مخصوص سخنگو ارتباط او با اطرافیانش حتی بهتر از سابق شد زیرا قبلا بعلت ضعف عضلات صوتی با دشواری و نارسایی زیاد صحبت میکرد. برنامه ریزی این دستگاه شامل سه هزار کلمهاست و هر بار که استیون بخواهد سخنی بگوید میبایست با انتخاب کلمات و فشردن دکمههای رایانه به کمک دو انگشتش که هنوز کار میکنند جمله مورد نظرش را بسازد و صدای مصنوعی به جای او حرف میزند. البته اینگونه سخنگویی ماشینی طولانی تر است اما خود استیون که هرگز خوشبینی اش را از دست نمیدهد عقیده دارد که به او وقت بیشتری میدهد برای اندیشیدن آنچه میخواهد بگوید و سبب میشود که هرگز نسنجیده حرف نزند. جین و استیون تا سال ۱۹۹۰ به هم زندگی میکردند. در این زمان در طول یک نیمسال تحصیلی جین در کمبریج ماند و استیون به همراه پرستارش الن میسون در بیرون کمبریج زندگی میکردند. در پایان نیمسال کار جین و استیون به جدایی انجامید و سپس استیون و الن به آپارتمان جدیدی اسبابکشی کردند. الن در این زمان هنوز همسر قانونی دیوید میسون، سازنده نخستین دستگاه گویا برای استیون، بود.[۲] این ازدواج نیز در سال ۲۰۰۶ با طلاق خاتمه یافت.
باورهای دینیهاوکینگ در آثار اولیه خود به وجود خدا اشاره می کند برای مثال در کتاب پرفروش تاریخچه مختصر زمان می نویسد: «اگر ما بتوانیم فرضيه های لازم برای توضيح هر پديده و ماده موجود در هستی را کشف کنیم این کشف، یک پیروزی نهایی برای خرد انسانی است برای اینکه ما می توانیم فکر خدا را بخوانیم.» [۳] اما بعدها در کتاب طرح عظیم به این موضوع اشاره می کند که برای توضیح عالم هستی نیازی به یک آفریدگار نیست. البته برخی از دانشمندان دیدگاه های وی را تفسیر شخصی دانسته اند و معتقدند که هاوکینگ بعنوان یک دانشمند نمی تواند وجود یا عدم وجود خدا را اثبات کند.[
آثارهمچنین بنگرید به رده کتابهای استیون هاوکینگ در ژوئن ۲۰۰۶، وی که برای یک سخنرانی به هنگکنگ سفر کرده بود، اعلام کرد که تصمیم دارد به همراه دختر خردسالش، لوسی، کتابی علمی برای کودکان بنویسد. لوسی هاوکینگ گفت : «[این کتاب] داستانی است برای کودکان که در آن شگفتیهای گیتی شرح داده میشود.»[۵] این کتاب هم مدتی پیش با نام دریچه ای به سوی کیهان در ایران ترجمه و چاپ شد. همچنین جلد دوم این کتاب با نام گنجینه کیهانی توسط مترجمین گروه قبلی چاپ شده است.[۶]
این فهرست کامل آثار هاوکینگ نیست و تنها مشهورترین آثار او را شامل میشود. برای فهرست کامل آثار مراجعه کنید به فهرست تمام آثار استیون هاوکینگ
ادامه مطلب ... استونهنج در جنوب انگلستان، یکی از بناهای بزرگ سنگی است که توسط مردم باستان در اروپا ساخته شدهاست. سازندگان استون هنج، از سال ۳۱۰۰ پیش از میلاد، سنگهای این بنا را به شکل چند دایره تو در تو، در مکان فعلی آن کار گذاشتند. احتمالاً از این دایرههای سنگی برای مشاهده حرکات خورشید، ماه و ستارگان که در آن زمان طی مراسم مذهبی مورد پرستش قرار میگرفتند، استفاده میشدهاست. سنگهایی شبیه به آنچه که در این بنا به کار رفته، در مناطق دیگر مانند کارناک فرانسه و نیوگرنج ایرلند، یافت شدهاست.
ساخت استون هنجچه کسی میداند که استون هنج دقیقا چگونه ساخته شدهاست. سنگهایی بزرگی، که تا ۵۰ تن وزن داشتند روی غلطکها به وسیله گروهی از مردان، کشیده شده وبه محل آورده میشدند. وقتی سنگها به محل میرسیدند، با استفاده از طناب و در صورت لزوم با ایجاد سراشیبی خاکی، آنها را در حالت ایستاده قرار میدادند.
تفسیر استون هنجبسیاری از متخصصان بر این باورند که این حلقه بزرگ سنگی در استون هنج برای نظارت و همچنین به عنوان معبدی برای ستایش کردن به کار میرفتهاست. آنها به خاطر وضعیت قرار گرفتن سنگ بزرگ به نام «سنگ هیل» (سنگ پاشنه) که ۶ متر ۲۰ پاارتفاع دارد و ۳۵ تن وزن آن است، بر این باور هستند. هنگامی که در زمان تغییر تابستان ۲۲ ژوئن، طولانیترین روز سال، خورشید طلوع میکند، به سنگ هیل میتابد و یک سایه بلند بوجود میآید که تدریجاً از مرکز بنا عبور میکند. این امر ثابت میکند که استون هنج بر اساس دستورات نجومی ساخته شدهاست و اهداف مذهبی داشتهاست. در سال 1960، منجم آمریکایی جرالد هاوکینگ چنین نظر داد که استونهنج، یک رصدخانه و تقویم پیچیدهای بود. تفاسیر نجومی استونهنج با وجود بی دقتی هایی که دارد هنوز هم محبوب مانده است. بسیاری از محققین حدس میزنند افرادی که استونهنج و جاهای دیگر را ساخته اند دانستههای ریاضی را که برای پیش گویی بسیاری از وقایعی که در نظریه جرالد هاوکینگ موجود است بدست آورده بودند.[۱] تاریخ استون هنجقصه گویان میگفتند مارلین جادوگر سنگها را در زمان شاه آرتور افسانهای قرن پنجم میلادی از ایرلند به استون آوردهاست. امروزه متخصصان پی بردهاند که قدمت استون هنج بسیار بیشتر از تاریخ فوق است. این بنا در سه مرحله ساخته شدهاست که تقریباً آغاز بنای آن از سال ۳۱۰۰ قبل از میلاد بودهاست. این مسئله ثابت میکند که استون هنج از اهرام مصر هم قدیمی تر است.
مراحل اول و دوماولین مرحله شامل هنج، یک کانال گرد با یک ساحل خاکی در درون آن بود. تقریباً یک هزار سال پیش، در طول مرحله دوم، کارگران دو حلقه متحد المرکز از سنگها را در مرکز بنای اصلی بلند کردند. احتمالاً برای آن از ۸۰ قطعه سنگ آتشفشانی باریک، به نام سنگ آبی استفاده نمودند. آنها بیشتر از کریستالهای سنگ چخماق تشکیل میشدند و به نظر میرسد آنها را از معادن کوههای پرسلی در دایفد، و از به آنجا آورده باشند. فاصله این منطقه تا استون هنج ۲۱۷ کیلومتر ۱۳۵ مایل است. احتمالاً یک تیم از کارگران سنگهای ۵/۴ تنی را بهوسیله قایق در بیشتر طول راه حمل کردهاند. احتمالاً سپس آن سنگها را به ساحل کشیدهاند. مرحله سومسومین مرحله از ساخت این بنا در سال ۲۰۰۰ قبل از میلاد شروع شد. سنگهای آبی با ۸۰ قطعه سنگهای سیاه بزرگ مرکزی به نام «سارسین» تعویض شدند. اینها همان سنگهای معروف هستند که امروزه هم دیده میشوند. این سنگها از ناحیه اطراف مارل بورو داون به آنجا آورده شدند، اما حمل آنها هم حتی مشکلتر از سنگهای آبی بود. وزن آنها تا ۵۶ تن میرسید و هر کدام را باید بهوسیله گروهی از مردان روی زمین میکشیدند. بیشتر سنگهای سارسین به شکل یک حلقه در کنار هم چیده شدند. پنج «تریلیتون» نیز در داخل حلقه قرار گرفتند که از ۲ سنگ ایستاده که روی آنها یک سنگ افقی قرار میگرفت، تشکیل میشدند. امروزه فقط ۳ تریلیتون باقی ماندهاست.
حقایق ثبت شدهحرکت دادن سنگهای عظیم الجثه به محل استقرارشان، یک کار بسیار عظیم بود. یک مطالعه نشان میدهد که یک هزار نفر در مدت ۳ هفته میتوانستند فقط یک قطعه را به استون هنج حمل کنند. حتی با استفاده از چنین نیروی کار عظیمی، ساخت قسمت مرکزی بنا بیش از ده سال طول میکشید. همچنین خرسنگ هایی نظیر استون هنج در شمال انگلستان موسوم به دایرهٔ سویین ساید که در طی قرنها در زمین فرو رفته اند و دایرهٔ کالانیش یافت میشود و به علاوه خرسنگهای عمودی باشکوهی در میان دشت آدبری که نماد جنس مذکر و مونثند نیز موجود است. بعضی براین باورند که این خرسنگها خاصیت شفادهندگی نیز دارند، مثلا کودکان بیمار را از میان سوراخهای واقع در خرسنگهای دایرهای شکل واقع در کورن وال عبور میدهند و گفته میشود عدهای از این سنگها نشان دهندهٔ کانالهای نیرو در زمین نیز هستند. ادامه مطلب ...
آخرین مطالب نويسندگان موضوعات پيوندها تبادل لینک هوشمند
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|